میراحمد سید فخری نژاد، متخلص به شیون فومنی مشهورترین و بزرگترین شاعر گیلان است. او در سال 1325 در شهرستان فومن دیده به جهان گشود و پس از سالها اشتغال به کار فرهنگی و هنری، سرانجام در سال 1377 دیده از جهان فروبست.
شیون فومنی در سوم دی 1325 در شهرستان فومن به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و سه سال ابتدای دبیرستان خود را در رشت سپری کرد و بعد از آن به کرمانشاه کوچ کرد و سه سال دوم دبیرستان را تا دریافت دیپلم طبیعی (سال 1345) در آنجا گذراند.
شیون در سال 1346 وارد سپاه دانش در طارم زنجان شد و یکسال بعد به استخدام اداره آموزش و پرورش استان مازندران درآمد و در سال 1348 ازدواج کرد. همچنین تا سال 1351 عهدهدار مدیریت و تدریس در یکی از مدارس فولادمحله ساری بود. پس از آن نیز در گیلان به این شغل ادامه داد.
او در سال 1372 مبتلا به بیماری نارسایی کلیه شد و یک سال بعد برای درمان این نارسایی (دیالیز) به تهران کوچ کرد و در همین سال (با وجود به درد بیشمار) موفق به دریافت مدرک تحصیلی کارشناسی در ادبیات، از دانشگاه تربیت معلم شد. شیون در سال 1376 پس از سالها تدریس، بازنشسته شد.
شیون فومنی در شهریور 1377، پس از یک دوره بیماری مزمن کلیوی و جراحی پیوند کلیه، در یکی از بیمارستانهای تهران از دنیا رفت. آرامگاهش در بقعه سلیمان داراب رشت، بنابه وصیتش در کنار مقبره میرزا کوچک جنگلی و مادرش، قرار دارد.
شیون فومنی و ادبیات
«شیون فومنی» یکی از شاعران موفق دوزبانه در حوزه شعر محلی و بومی گیلکی است که اشعارش، سینه به سینه، تا آنسوی مرزهای کشورمان رفته است. از سوی دیگر در حوزه شعر فارسی با انتشار مجموعههای شعر فارسی در قالبهای معمول و مرسوم شعر فارسی، از شاعران تأثیرگذار و توانای شعر معاصر بهشمار میرود. تحقیق و پژوهش در زمینهٔ فرهنگ و ادب گیلان و چاپ مجموعه اشعار گیلکی در قالب غزلیات، منظومهها و دو بیتیهای محلی از دیگر فعالیتهای اوست. علاوه بر اینها، ترانه سرایی یکی از جنبههای ادبی و هنری شیون است. مهارت، چیرگی و تسلط بر موسیقی، آواها و ملودیهای محلی و فارسی، از وی ترانه سرایی موفق ساخت.
شیون در کنار شعر گیلکی و فارسی، فعالیتهای پردغدغهای در دیگر حوزههای ادبی داشته است؛ از آنجمله: شعر و ادبیات کودکان، قصه، داستان کوتاه و فیلمنامه از دیگر آثار اوست که طبعاً بخشی از تواناییهای وی بهشمار میرود.
آثار فارسی شیون:
شیون فومنی در شعر فارسی، در دو شیوه کلاسیک و نو، اشعار ماندگاری از خود به یادگار نهاده است. غزلهای شیون، از برجستهترین غزلهای معاصر شعر فارسی است که وی را در ردیف ممتازترین شاعران در حوزهٔ غزل امروز قرارداده است.
غزلهای شیون، شیوهٔ تخیل و فکرپردازی شاعران سبک هندی، تشبیهات، استعارات، تصاویر و زبان امروزی همراه با تمثیل، ترکیبسازی، مضمون یابی و پارادوکسهای زیبایی را در خود دارد که همه اینها در کنار عناصر بومی و با اصطلاحات و ترکیبات زبانی گیلکی همانند: این سفر (این دفعه)، وعده خلافی، خرسخواری، تن شده، چموش پاتاوه و … فضایی تخیلی و شاعرانه میسازد.
در غزلهای شیون قافیهها بسیار طبیعی و زیباست. خود او میگوید: وزن و قافیه و ردیف اگر اندیشیده آید، پوشال کم بهایی است که خارکنی را به کار نمیرود. تشخیص زبانی او مربوط به گزینش لطیفترین واژهها رایج است و ناخودآگاه از واژههای خشک و خشن پرهیز میکند.
وی بلاغت را با تخیل و زیبایی در کنار هم نشانده است؛ به ویژه که سراسر اشعار و مجموعههای او هوای شمال را دارد و فضای گیلان را میتوان در شعر او آشکارا مشاهده کرد. این گونه بومیگرایی که از عناصر سبکی اوست، یکی از محصولات نوگرایی نیمایی است که شاعر را با محیط خویش، پیوند میدهد. در کنار غزل در حوزه اشعار کلاسیک، رباعی، دوبیتی، مثنوی، قصیده ازجمله طبع آزماییهای شاعر بوده است که همواره با توجه به ظرفیت قالبها، شاهد توانمندیها و موفقیتهای شیون هستیم.
امّا اشعار نو و اشعار سپید از پردغدغهترین لحظههای سرودن شاعر بوده است. چهره دیگر شاعر را در این قالب به خوبی میبینیم که چقدر از ظرفیتهای بیانی، زبانی، عاطفی و … شاعر را با خود به همراه داشته است؛ شاعری با آن همه غزلهای زیبا و دلنشین گرایش خاصی به سرودن اشعار سپید نشان میدهد.
«گیله اوخان» یک منظومه گیلکی سروده شیون فومنی است که با صدای خودش دکلمه شده است و مجموعه صوتی آن موجود است.
آثار:
-پیش پای برگ
-یک آسمان پرواز
-از تو برای تو
-رودخانه در بهار
-کوچه باغ حرف
غزلی از شیون فومنی:
باد آمد و برد واژهها را، از دفتر آبدیدهی ما
دیگر به سکوت شب نپیچد بوی غزل از جریدهی ما
فریاد سکوتمان بلندست در پچپچ دیرسالهی دشت
اسطورهی ضجههای تلخست تاریخ ستمکشیدهی ما
آن سوی تبسّم صبوری، پژواک شکستن دل ماست
خشمی که هنوز پا فشردهاست در مشتزبانبریدهی ما
آشفتگی درون ما را دریا نکند به قصه باور
آشوب جزیرههای خون است جاری به خلیج دیدهی ما
پایآبله آمد از ره دور چاووش نسیم گل، دریغا
پروردهی سیمِ خاردارست آزادی نو رسیدهی ما
اشکی به مزار ما نیفشاند با آنکه هوای گریهاش بود
در حیرتم آسمان چه خواهد از جان به لبرسیدهی ما
آن گونه بخواب بویناکیم کآلودهی ماست جامهی خاک
ترسم تن لحظهها بپوسد در سایهی آرمیدهی ما
تا قمری سوگوار جنگل در حسرت نوحهای بموید
غمباد هزار ساله گل کرد در حنجرهی سپیدهی ما
مهتاب هنوز غصه میخورد از خواب دریچهها، که یک شب
باد آمد و برد واژهها را از دفتر آبدیدهی ما
شعری به زبان گیلکی از شیون:
پاخاری
شال آدم خور آهو اَمیشین
واشک لنگه ی یاهو امیشین
تشنه ی خونه جه بس خانه خرس
واوه خو دستهیا چاقو امیشین
جه کروج گرمه بجه ناله آیه
کره خاب دندره جاکو امیشین
نه زمین دزدیه نه دانه حرام
رابانه قسمت کاهو امیشین
دوره اُزبکه نوحَ دوخانید
ارمنی دس دره پارو امیشین
رو به قبله نهبو گفتیدی خلق
کره خنده دره گازو اَمیشین
پاخاری داشتیدی شال و سوکوله
نهبو اَ پا او پا رو اَمیشین
خالیه شانه جه بار تکودو
بالکا اورسنه چانچو اَمیشین
بزئیم جوفتو بوخوردیم ماله موفت
سر به قربانه شکم بو امیشین
جوانی داغه بیده بیم کوچیکی
پیری گهواریه نانو امیشین
گیله درمان بوکودیم دردسرا
ایفاقه گر نوبو دارو امیشین
مرگه نسخه خوکه ره آبا دهیم
باطله سحرا بو جادو اَمیشین
ترجمه به فارسی:
آهوی ما همانند شغالِ آدم خور است
مرغ حق ما مانند باشه (دلیجه) است
آن قدر خانه خراب تشنه ی خون است
چاقوی ما دسته ی خودش را برید
از انبار برنج ناله ی برنج زودرس می آید
برنج کوب ما در حال خواب دیدن است
نه زمین دزدی (غصبی) است و نه دانه حرام
کاهوی ما نصیب لیسه ها می شود
دوره اُزبک است نوح را صدا کنید
پاروی ما به دست ارمنی است (بیگانه کنترل ما را بدست گرفته است)
رو به قبله بود مردم می گفتند
گازو (کسی که دندان های جلویش بیرون است و همیشه خندان به نظر می آید) ی ما می خندد
شغال و خروس با هم درگیری داشتند
این پای ما روی آن پای ما بود (بی تفاوت بودیم)
شانه از فشار بار خالی است
چوب باربری ما (دسته ی) زنبیل را پاره می کند
مفت خوردیم و جفت زدیم
سر ما به قربان شکممان بود
داغ جوانی را در کودکی دیده بودیم
تاب (ی که بین دو درخت بسته می شود) ما گهواره پیری است
درد سر را به روش سنتی درمان کردیم
داروی ما تاثیر نداشت
برای از بین بردن خوک کاغذ مرگ در آب انداختیم
جادوی ما تبدیل به سحر باطل شد