اجرای ساخته های پرویز مشکاتیان در فضای موسیقی دستگاهی
نوازنده ی تار : حسین علیزاده
نوازنده ی سنتور : پرویز مشکاتیان
نوازنده ی نی : عبدالنقی افشارنیا
نوازنده ی کمانچه : درویش رضا منظمی
نوازنده ی کمانچه : اردشیر کامکار
نوازنده ی کمانچه : علی اکبر شکارچی
نوازنده ی قیچک : حسین فرهادپور
نوازنده ی تار : حسین علیزاده
نوازنده ی سنتور : پرویز مشکاتیان
نوازنده ی نی : عبدالنقی افشارنیا
نوازنده ی کمانچه : درویش رضا منظمی
نوازنده ی کمانچه : اردشیر کامکار
نوازنده ی کمانچه : علی اکبر شکارچی
نوازنده ی قیچک : حسین فرهادپور
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:19دیری ست در نماز تو افتاده ام به خاك محراب عشق من كی آماده ی منی من با نماز عشق تو هشیار می شوم من با وضوی مهر تو بیدار می شوم در چشم های توست كه من شعله می كشم از آه های توست كه من غرق آتشم محبوب من وطن ای مانده در نگاه تو بهت نگاه شب ای خفته در دهان تو حرف دهان صبح دیری ست در نماز تو افتاده ام به خاك كی آماده ی منی آذرمهر
-
3:17
-
5:13
-
6:49
-
4:33
-
3:38در زمین بی زمانی نا كجا آبادی ام شهروند روستای هر چه بادا بادی ام چشم های مهربانی از نظر دورم نداشت ای بغل آیینه تن ، آغوش ها بگشادی ام سنگ بودم ، مردگی می رفت تا خاكم كند با دم گلسنگی ات دنیای دیگر دادی ام پیش آتش بازی چشمت زمستان قصه است از تو می گویند پیران شب آبادی ام شیون فومنی
-
3:44
-
5:11یك خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند دیوانگان بندی زنجیرها دریدند جانهای جمله مستان دل های دل پرستان ناگه قفس شكستند چون مرغ بر پریدند من دی ز ره رسیدم قومی چنین بدیدم من خویش را كشیدم ایشان مرا كشیدند مستان سبو شكستند بر خنب ها نشستند یا رب چه باده خوردند یا رب چه مل چشیدند یك خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند دیوانگان بندی زنجیرها دریدند مولانا
-
3:22بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلك را سقف بشكافیم و طرحی نو دراندازیم اگر غم لشكر انگیزد كه خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم نسیم عطرگردان را شكر در مجمر اندازیم چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش كه دست افشان غزل خوانیم و پاكوبان سر اندازیم صبا خاك وجود ما بدان عالی جناب انداز بود كن شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم یكی از عقل میلافد یكی طامات میبافد بیا كاین داوریها را به پیش داور اندازیم بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه كه از پای خمت روزی به حوض كوثر اندازیم سخندانی و خوشخوانی نمیورزند در شیراز بیا حافظ كه تا خود را به ملكی دیگر اندازیم حافظ
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه