برنامه ای در دستگاه شور با صدا و عود: عبدالوهاب شهیدی، کمانچه: علی اصغر بهاری، تنبک: امیرناصر افتتاح
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادار مسکین من
برفت از برم یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
دردا که چو روزگار برگشت
از من دل و صبر و یار برگشت
رحمت کن اگر شکسته ای را
صبر ار دل بی قرار برگشت
من ساکن خاک کوی عشقم
نتوانم از این دیار برگشت
بیچارگی است چاره عشق
دانی چه کنم چو یار برگشت
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادار مسکین من
برفت از برم یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
دردا که چو روزگار برگشت
از من دل و صبر و یار برگشت
رحمت کن اگر شکسته ای را
صبر ار دل بی قرار برگشت
من ساکن خاک کوی عشقم
نتوانم از این دیار برگشت
بیچارگی است چاره عشق
دانی چه کنم چو یار برگشت
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:37
-
20:17
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه