آلبوم در فضای موسیقی دستگاهی
نوازنده ی تار و دوتار : شهریار فریوسفی
نوازنده ی کمانچه : سینا جهان آبادی
نوازنده ی نی : بهروز الوندی پور
نوازنده ی دف : تهمورث پورناظری
نوازنده ی قانون : پریچهر خواجه
نوازنده ی دایره و دهل : همایون شجریان
نوازنده ی تار : سیامک نعمت ناصر
همنواز آواز ( تار ) : شهرام میرجلالی
نوازنده ی تار و دوتار : شهریار فریوسفی
نوازنده ی کمانچه : سینا جهان آبادی
نوازنده ی نی : بهروز الوندی پور
نوازنده ی دف : تهمورث پورناظری
نوازنده ی قانون : پریچهر خواجه
نوازنده ی دایره و دهل : همایون شجریان
نوازنده ی تار : سیامک نعمت ناصر
همنواز آواز ( تار ) : شهرام میرجلالی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:25نبسته ام به كس دل ، نبسته كس به من دل چو تخته پاره بر موج ، رها رها رها من ز من هر آن كه او دور ، چو دل به سينه نزديك به من هر آن كه نزديك ، از او جدا جدا من نه چشم دل به سويي ، نه باده در صبويي كه تر كنم گلويي ، به ياد آشنا من ستاره ها نهفتم در آسمان ابري دلم گرفته اي دوست هواي گريه با من سيمين بهبهاني
-
16:47مگر نسيم سحر بوي زلف يار من است كه راحت دل رنجور بي قرار من است به خواب در نرود چشم بخت من همه عمر گرش به خواب ببينم كه در كنار من است اگر معاينه بينم كه قصد جان دارد به جان مضايقه با دوستان ، نه كار من است حقيقت آن كه نه در خورد اوست جان عزيز وليك درخور امكان و اقتدار من است اگر هزار غمست از جفاي او بر دل هنوز بنده ي اويم كه غمگسار منست درون خلوت ما غير درنمي گنجد برو كه هركه نه يار من است ، بار من است ستمگرا دل سعدي بسوخت در طلبت دلت نسوخت كه مسكين اميدوار من است وگر مراد تو اينست بي مرادي من تفاوتي نكند چون مراد يار من است سعدي
-
6:39اي عاشقان اي عاشقان ، من از كجا عشق از كجا اي بيدلان اي بيدلان من از كجا ، عشق از كجا گشتم خريدار غمت ، حيران به بازار غمت جان داده در كار غمت ، من از كجا ، عشق از كجا اي مطربان ، اي مطربان بر دف زنيد احوال من من بي دلم من بي دلم ، من از كجا ، عشق از كجا عشق آمده است از آسمان ، تا خود بسوزد بدگمان عشقت بلاي ناگهان ، من از كجا ، عشق از كجا مولوي
-
5:37بس كه جفا ز خار و گل ديد دل رميده ام همچو نسيم از اين چمن پاي برون كشيده ام شمع طرب ز بخت ما ، آتش خانه سوز شد گشت بلاي جان من ، عشق به جان خريده ام حاصل دور زندگي ، صحبت آشنا بود تا تو ز من بريده اي ، من ز جهان بريده ام تا به كنار من بودي بود به جا ، قرار دل رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام چون به بهار سركند ، از دل داغ ديده ام تا تو مراد من دهي ، كشته مرا فراغ تو تا تو به داد من رسي ، من به خدا رسيده ام رهي معيري
-
5:17مرا عمري به دنبالت كشاندي سرانجامم به خاكستر نشاندي ربودي دفتر دل را و افسوس كه سطري هم از اين دفتر نخواندي گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت پس از مرگم سرشكي هم فشاندي گذشت از من ولي آخر نگفتي كه بعد از من ، به اميد كه ماندي فريدون مشيري
-
5:56دلا شب ها نمي نالي به زاري سر راحت به بالين مي گذاري تو صاحب درد بودي ، ناله سر كن خبر از درد بي دردي نداري بنال اي دل كه رنجت شادماني ست بمير اي دل كه مرگت زندگاني ست دلي خواهم كه از او درد خيزد بسوزد ، عشق ورزد ، اشك ريزد مباد آن دم كه چنگ نغمه سازت ز دردي برنيانگيزد نوايي مباد آن دم كه عود تار و پودت نسوزد در هواي آشنايي فريدون مشيري
-
6:42نسيم وصل به افسردگان چه خواهد كرد بهار تازه به برگ خزان چه خواهد كرد به من كه سوختم از داغ مهرباني خويش فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد كرد ز فيض ابر چه حاصل گياه سوخته را شراب با من افسرده جان چه خواهد كرد رهي معيري
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان