display result search
منو

خورشید آرزو

  • 5 قطعه
  • 7':12" مدت زمان
  • 250 دریافت شده
موسیقی دستگاهی
نوازنده ی بربط : حسین بهروزی نیا
نوازنده ی تار : حمید متبسم
نوازنده ی کمانچه : سعید فرج پوری
نوازنده ی تنبک و دایره : پژمان حدادی
نوازنده ی دف و کوزه و دمام : بهنام سامانی

این برنامه ، ضبط کنسرت برلین گروه دستان با همراهی همایون شجریان در سال 1387 ( 2008 ) است .

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 6:14
    خوشا دردي كه درمانش تو باشي خوشا راهي كه پايانش تو باشي خوشا چشمي كه رخسار تو بيند خوشا ملكي كه سلطانش تو باشي خوشا آن دل كه دلدارش تو گردي خوشا جاني كه جانانش تو باشي چه خوش باشد دل اميدواري كه اميد دل و جانش تو باشي گل و گلزار خوش آيد كسي را كه گلزار و گلستانش تو باشي مپرس از كفر و ايمان بي دلي را كه هم كفر و هم ايمانش تو باشي عراقي
  • 12:49
    بگذار سر به سينه ي من تا كه بشنوي آهنگ اشتياق دلي دردمند را شايد كه بيش از اين نپسندي به كار عشق آزار اين رميده ي سردركمند را بگذار سر به سينه ي من تا بگويمت اندوه چيست عشق كدام است ، غم كجاست بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان عمري ست در هواي تو از آشيان جداست دلتنگم آن چنان كه اگر بينمت به كام خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت شايد كه جاودانه بماني كنار من اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت تو آسمان آبي آرام و روشني من چون كبوتري كه پرم در هواي تو يك شب ستاره هاي تو را دانه چين كنم با اشك شرم خويش بريزيم به پاي تو بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت اي چشمه ي شراب بيمار خنده هاي تو ام بيشتر بخند خورشيد آرزوي مني گرم تر بتاب فريدون مشيري
  • 6:46
    اي صبا گر بگذري بر زلف مشك افشان او همچو من شو همچو من شو گرد يك يك حلقه ي گردان او گاه از چوگان زلفش حلقه ي مشكين رباي گاه خود را گوي گردان در خم چوگان او جان او در جان تو گم گشت و دل از دست رفت درد او از حد بشد گر مي كني درمان او خوش خوشي در پين زلفش پيچ تا مشكين كني شرق تا غرب جهان از زلف مشك افشان او اي صبا گر بگذري بر زلف مشك افشان او هم چو من شو ، هم چو من شو گرد يك يك حلقه ي گردان او عطار
  • 7:34
    اي شب به پاس صحبت ديرين خداي را با او بگو حكايت شب زنده داري ام با او بگو چه مي كشم از درد اشتياق شايد وفا كند بشتابد به ياري ام اي دل چنان بنال كه آن ماه نازنين آگه شود ز رنج من و عشق پاك من با او بگو كه مهر تو از دل نمي رود هرچند بسته مرگ ، كمر بر هلاك من اي آسمان بسوز دل من گواه باش كز دست غم به كوه و بيابان گريختم داري خبر كه شب همه شب دور از آن نگاه مانند شمع سوختم و اشك ريختم فريدون مشيري
  • 7:12
    با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي تا بي خبر بميرد در درد خودپرستي دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با كافران چه كارت ، گر بت نمي پرستي سلطان من خدا را زلفت شكست ما را تا كي كند سياهي چندان دراز دستي عاشق شو ار نه روزي كار جهان سر آيد ناخوانده مقش مقصود از كارگاه هستي حافظ

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی