تصنیف هایی در فضای موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
9:03ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي نروم جز به همان ره كه توام راه نمايي همه درگاه تو جويم همه از فضل تو پويم همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايي تو زن و جفت نداري تو خور و خفت نداري احد بي زن و جفتي ملك كامروايي نه نيازت به ولادت نه به فرزندت حاجت تو جليل الجبروتي تو نصير الامرايي تو حكيمي تو عظيمي تو كريمي تو رحيمي تو نماينده? فضلي تو سزاوار ثنايي بري از رنج و گدازي بري از درد و نيازي بري از بيم و اميدي بري از چون و چرايي بري از خوردن و خفتن بري از شرك و شبيهي بري از صورت و رنگي بري از عيب و خطايي نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجي نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نيايي نبد اين خلق و تو بودي نبود خلق و تو باشي نه بجنبي نه بگردي نه بكاهي نه فزايي همه عزي و جلالي همه علمي و يقيني همه نوري و سروري همه جودي و جزايي همه غيبي تو بداني همه عيبي تو بپوشي همه بيشي تو بكاهي همه كمي تو فزايي احد ليس كمثله صمد ليس له ضد لمن الملك تو گويي كه مر آن را تو سزايي لب و دندان سنايي همه توحيد تو گويد مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي سنايي
-
4:26نهادم سر به پاي او كه دل شد مبتلاي او ، فداي او بلاي او ، عطاي او جفاي او ، وفاي او اگر اشكم ، اگر آهم چه غم گر غم زند راهم گر اين باشد پسند او جز اين ديگر نمي خواهم نمي دانم كجا سر زد گناه از من كه مي دزد نگار من نگاه از من گر اين باشد پسند او جز اين ديگر نمي خواهم نهادم سر به پاي او كه دل شد مبتلاي او،فداي او بلاي او ، عطاي او جفاي او ، وفاي او ساعد باقري
-
5:22زين دو هزاران من و ما زين دو هزاران من و ما اي عجبا من چه منم اي عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم دست منه بر دهنم زين دو هزاران من و ما زين دو هزاران من و ما اي عجبا من چه منم اي عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم دست منه بر دهنم چونكه من از دست شدم در ره من شيشه منـــه چونكه من از دست شدم در ره من شيشه منــــــه ور بنهي پا بنهـــم هر چه بيابم شكنم هر چه بيابم شكنـــم گر طربي در طربم گر طربي در طربم گر حزني در حزنم در حزنم در حزنم لطف كني لطف شوم لطف شوم لطف شوم با تو خوشم اي صنم لب شكر خوش ذقنم اصل تويي اصل تويي اصل تويي من چه كس ام آينهاي در كف تو اصل تويي اصل تويي اصل تويي من چه كس ام آينهاي در كف تو هر چه نمايي بشوم هر چه نمايي بشوم آينه ممتحنم تو به صفت سرو چمن من به صفت سايه تو سايه تو چونك شدم سايه گل چونك شدم سايه گل پهلوي گل خيمه زنم بيتو اگر گل شكنم خار شود در كف من ور همه خارم ور همه خارم ور همه خارم ز تو من جمله گل و ياسمنم زين دو هزاران من و ما زين دو هزاران من و ما اي عجبا من چه منم اي عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم دست منه بر دهنم مولوي
-
4:32به باغ عشق و آشنايي ، خزان رسيده از جدايي تو اي بهار آرزوها جدا ز ما بگو كجايي سوي جنون كشانيم ، به خاك و خون نشانيم دوباره گر نخوانيم ز راه لطف و مهرباني ز دست غم در آتشم ، چو شعله گرم و سركشم نديده اي چه مي كشم ، بيا ببين غم نهاني بشنو ز دلم نواي نا مرادي كه نمانده مرا نشان شور و شادي بيا ببين كه همچون مرغ پر شكسته اي نشسته ام به شاخه ي محبت چرا نصيبم از وصالت اي هماي من نشد به غير اشك و آه و مهنت ز داغ سينه سوز من چو شام تيره روز من ستاره بارد امشب از ديده ي من چو ناله داغ آتشين بود به جان و تن قرين منم كه سر نهاده بر دشت و دمن به باغ عشق و آشنايي ، خزان رسيده از جدايي تو اي بهار آرزوها جدا ز ما بگو كجايي سوي جنون كشانيم ، به خاك و خون نشانيم دوباره گر نخوانيم ز راه لطف و مهرباني مهرنوش اصلي
-
6:46اي عشق همه بهانه از توست من خامشم اين ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهي وين زمزمه ي شبانه از توست من انده خويش را ندانم اين گريه ي بي بهانه از توست اي آتش جان پاكبازان در خرمن من زبانه از توست افسون شده ي تو را زبان نيست ور هست همه فسانه از توست كشتي مرا چه بيم دريا ؟ طوفان ز تو و كرانه از توست گر باده دهي و گرنه ، غم نيست مست از تو ، شرابخانه از توست مي را چه اثر به پيش چشمت ؟ كاين مستي شادمانه از توست پيش تو چه توسني كند عقل ؟ رام است كه تازيانه از توست من مي گذرم خموش و گمنام آوازه ي جاودانه از توست چون سايه مرا ز خاك برگير كاينجا سر و آستانه از توست ه . ا . سايه
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان