موسیقی دستگاهی نواخته ی گروه قمر
نوازندگان
حریر شریعت زاده : پیانو
بهزاد رواقی : تار
حمید بهروزی نیا : تار
علیرضا گرانفر : سنتور
بابک غسالی : عود
شاهین صفایی : بمتار
حسین محمد حسینی : نی
نسیم اربابی : کمانچه
سارا هستی : کمانچه
نیلوفر شهبازی : کمانچه آلتو
مهزاد خردمند : کمانچه آلتو
فرهاد صفری : تنبک
باژنگ و شهریار نظر : دف و دایره
نوازندگان
حریر شریعت زاده : پیانو
بهزاد رواقی : تار
حمید بهروزی نیا : تار
علیرضا گرانفر : سنتور
بابک غسالی : عود
شاهین صفایی : بمتار
حسین محمد حسینی : نی
نسیم اربابی : کمانچه
سارا هستی : کمانچه
نیلوفر شهبازی : کمانچه آلتو
مهزاد خردمند : کمانچه آلتو
فرهاد صفری : تنبک
باژنگ و شهریار نظر : دف و دایره
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:25دل باغم عشقت چه كند گر نستيزد تا باز نيايي نه بخسبد به بخيزد آن چشم خمارت قدحي داده به دستم دل مي طلبد بي تو نه نوشد نه بريزد در حلقه ما دوش بدي قصه ي كويت رسواي تو گشتم ز غمت سر چه گريزد مجنون شده ام از سر سوداي وصالت مي ميرم از اين عشق بيا جلوه ي ايزد ترسم به سر تربتم آيي و بگريي نفرين به من آن روز كه اشك تو بريزد
-
4:39تكنوازي كمانچه
-
10:22جان دل را چو شكسته است دگر بند چه سود كشته عشق عشق تو را وعده پيوند چه سود پاي در سلسله دل گرو و حلقه به گوش سر ز سوداي تو ديوانه دگر چه سود هست بودم به هواي تو گذشتم از خود نيست گشتم به دل سنگ تو چه سود دل ربودي به نگاهي و چنين زار شدم يار من چون نشدي زين همه ترفند چه سود
-
3:42بهزاد رواقي
-
8:07نوروز رسيد از ره، گل سبزه خرامان شد درده قدحي ساقي، ايام بهاران شد از خاك برون لاله بر گونه ي گل ژاله از حسن قمر هاله، بلبل به گلستان شد در سفره ي فروردين آراسته شد هفت سين سنبل به طرب آذين گو سهره غزلخوان شد نرگس همه شد صهبا سوسن نكند غوغا مجنون ز غم ليلا افسانه ي دوران شد دردي همه صافي بود صافي همه باقي بود جمشيد كه فاني بود شيدايي مستان شد
-
6:17دونوازي كمانچه و سنتور
-
7:05من دلستان ندارم گو دل ستان من كو جاني به جان ندارم گو جان ستان من كو محمل ز دل ببسته با كاروان خسته منزل به منزلم من پس ساربان من كو از درد دل چه گويم شب تا سحر بمويم از درد دل چه گويم او را كجا بجويم آرام جان من كو آرام جان من كو بي خويشم و خموشم دردي ز غم بنوشم روز و شبم به گوشم شيرين زبان من كو
-
17:47بگذار تا مقابل روي تو بگذريم دزديده در شمايل خوب تو بنگريم شوقست در جدايي و جورست در نظر هم جور به كه طاقت شوقت نياوريم ما را سريست با تو كه گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم سعدي تو كيستي كه در اين حلقه كمند چندان فتادهاند كه ما صيد لاغريم (سعدي) هزاران بار منعش كردم از عشق مگر برگشت از راه خطا دل از اين دل داد من بستان خدايا ز دستش تا به كي گويم خدا، دل بشد خاك و ز كويش برنخيزد زهي ثابت قدم دل، باوفا دل (ابوالقاسم لاهوتي)
-
6:33ساقيا دلتنگم امشب باز كن ميخانه را چون تو داني حال زارم پر كن اين پيمانه را اين شرر تار و پود هستيم را سوخت سوخت گو بسوزد حاليا هم خويش و هم بيگانه را چشمه ي مهر و محبت را دگر جوشي نماند نيست گوشي بر خروش و نعره اي مستانه را اين سر شوريده ناآرام و بي خويشم كند ساقيا جامي بپيما رام كن ديوانه را بر شرار مهر تابان اي دل عاشق بسوز تا بياموزيش سر خوش سوختن پروانه را
-
6:52تكنوازي كمانچه
-
5:26جان و دلم تويي دگر جان دلم جفا را جز من با دلم بگو با همگان وفا چرا در حرمت خجل منم بسته خسته دل منم مانده ي پا به گل منم ميكني ام رها چرا روز و شبم به ياد تو دل شد اسير نام تو مرغ دلم به دام تو بند به دست و پا چرا دل ز كفم ربوده اي همنفسم تو بوده اي در دل و جان غنوده اي اين همه در خفا چرا تشنه ي توست جام من پر ز تو است جان من باده مكن حرام من مي ندهي شفا چرا
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه