بیست سال با آثار پرویز مشکاتیان 2، نام آلبوم موسیقی است با آهنگسازی پرویز مشکاتیان، در این اثر خوانندگان متعددی همکاری کردهاند.
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:04بر من كه صبوحي زده ام خرقه حرام است اي مجلسيان راه خرابات كدام است با چون تو حريفي به چنين جاي در اين وقت گر باده خورم خمر بهشتي نه حرام است دردا كه بپختيم در اين سوز نهاني وان را خبر از آتش ما نيست كه خام است
-
4:45
-
4:38مرا عاشق چنان بايد كه هر باري كه برخيز قيامت هاي پرآتش ز هر سويي بر انگيزد دلي خواهيم چون دوزخ كه دوزخ را فرو سوزد دو صد دريا بشوراند ز موج بحر نپرهيزد چو شيري سوي جنگ آيد دل او چون نهنگ آيد به جز خود هيچ نگذارد و با خود نيز بستيزد مولوي
-
8:17لاله خونين كفن از خاك سر آورده برون خاك مستوره قلب بشر آورده برون دل ماتم زده ما درِ زاريست كه مرگ از زمين همره داغ پسر آورده برون آتشين آه فرو مرده مدفون شده است كه زمين از دل خود شعله ور آورده برون راست گويي كه زبانهاي وطن خواهان است كه جفاي فلك از پشت سر آورده برون يا به تقليد شهيدان ره آزادي طوطي سبز قبا سرخ پرآورده برون يا كه بر لوح وطن خامه خونبار بهار نقشي از خونِ دلِِ رنج برآورده برون ملك الشعراي بهار
-
7:21بگذر شبي به خلوت اين همنشين درد تا شرح آن دهم كه غمت با دلم چه كرد خون ميرود نهفته از اين زخمِ اندرون ماندم خموش، آه! كه فرياد داشت، درد ساقي بيار جام صبوحي كه شب نماند وان لعل فام، خنده زد از جامِ لاجورد باز آيد آن بهار، گل سرخ بشكُفد چندين مَنال از نَفَس سرد و رويِ زرد روزي كه جان فدا كُنمت، باورت شود "دردا كه جز به مرگ، نسنجند قدرِ مرد" خوني كه ريخت از دل ما، سايه! حيف نيست گر زين ميانه، آب خورَد تيغِ هم نبرد هوشنگ ابتهاج
-
5:11طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به كف گر بكشم زهي طرب ور بكشد زهي شرف طرف كرم ز كس نبست اين دل پر اميد من گر چه سخن هميبرد قصه من به هر طرف از خم ابروي توام هيچ گشايشي نشد وه كه در اين خيال كج عمر عزيز شد تلف من به خيال زاهدي گوشهنشين و طرفه آنك مغبچهاي ز هر طرف ميزندم به چنگ و دف ابروي دوست كي شود دستكش خيال من كس نزدهست از اين كمان تير مراد بر هدف حافظ
-
2:19
-
6:41گلعذاري ز گلستان جهان ما را بس زين چمن سايه ي آن سرو روان ما را بس من و همصحبتي اهل ريا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس قصر فردوس به پاداش عمل مي بخشند ما كه رنديم و گدا دير مغان ما را بس بنشين بر لب جوي و گذر عمر ببين كين اشارت زجهان گذران ما را بس نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان گر شما را نه بس اين سود و زيان مارا بس يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس حافظ از مشرب قسمت گله بي انصافي است طبع چون آب و غزلهاي روان ما را بس حافظ
-
8:15
کاربر مهمان
کاربر مهمان