تصنیف هایی در فضای موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:34نه راحت از فلك جويم نه دولت از خدا خواهم وگر پرسي چه مي خواهي تو را خواهم تو را خواهم نمي خواهم كه با سردي چو گل خندم ز بي دردي دلي چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم تو را خواهم تو را خواهم چنان با جان من اي غم درآميزي كه پنداري تو از عالم مرا خواهي من از عالم تو را خواهم تو را خواهم تو را خواهم به سوداي محالم ساغر مِي خنده خواهد زد اگر پيمانه ي عيشي درين ماتم سرا خواهم نيابد تا نشان از خاك من آيينه ي رخساري رهي خاكستر خود را هم آغوش صبا خواهم من از عالم تو را خواهم تو را خواهم تو را خواهم رهي معيري
-
7:14عمر آن بود كه در صحبت دلدار گذشت حيف و صد حيف كه آن دولت بيدار گذشت آفتابي زد و ويرانه ي دل روشن كرد ليك افسوس كه زود از سر ديوار گذشت خيره شد چشم دل از جلو ي مستانه ي او تا زدم چشم به هم مهلت ديدار گذشت برو اي ناصح مجنون ز پي كار دگر نقش بر آب مزن ، كار من از كار گذشت تا ببيني دل ما را كه ز عالم ببريد تا بداني غم ما را كه ز غمخوار گذشت عماد خراساني
-
6:36دلداده ام بر باد بر هرچه باداباد مجنون تر از ليلي ، شيرين تر از فرهاد آب از تو طوفان شد خاك از تو خاكستر از بوي تو آتش در جان باد افتاد هر قصر بي شيرين چون بيستون ويران هركوه بي فرهاد كاهي به دست باد هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را اندوه مادرزاد از خاك ما در باد بوي تو مي آيد تنها تو مي ماني ما مي رويم از ياد قيصر امين پور
-
5:46نشود فاش كسي آن چه ميان من و توست تا اشارت نظر نامه رسان من و توست گوش كن با لب خاموش سخن مي گويم پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد حاليا چشم جهاني نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما كس نرسيد همه جا زمزمه ي عشق نهان من و توست گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ار نه اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست نقش ما گو ننگارند به ديباچه ي عقل هر كجا نامه ي عشق است نشان من و توست سايه ز اتشكده ي ماست فروغ مه و مهر وه از اين اتش روشن كه به جان من و توست هوشنگ ابتهاج
کاربر مهمان