تصنیف ارکسترال
چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
دگر به روی کسم دیده بر نمی باشد
خلیل من همه بت های آزری بشکست
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که نخیزد میان اهل نشست
در قفس طلبد هر کجا گرفتاری ست
من از کمند تو تا زنده ام نخواهم جست
مجال خواب نمی باشدم ز دست خیال
در سرای نشاید بر آشنایان بست
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که نخیزد میان اهل نشست
چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
دگر به روی کسم دیده بر نمی باشد
خلیل من همه بت های آزری بشکست
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که نخیزد میان اهل نشست
در قفس طلبد هر کجا گرفتاری ست
من از کمند تو تا زنده ام نخواهم جست
مجال خواب نمی باشدم ز دست خیال
در سرای نشاید بر آشنایان بست
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که نخیزد میان اهل نشست
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه