آلبوم موسیقی دستگاهی در دستگاه شور اجرای گروه نی بانگ
ارژنگ سیفی زاده : تار، تار باس و سه تار
شروین مهاجر : کمانچه و کمانچه آلتو
کسری سپندار : عود، تار، سه تار و رباب
مسعود آرامش : سنتور
سوده اسدپور : سنتور، تاس و دکلمه
فریبرز نجفی تبار : تنبور
ماهور زمانه پور : تنبک
سهیل سان احمدی : تار باس
ارژنگ سیفی زاده : تار، تار باس و سه تار
شروین مهاجر : کمانچه و کمانچه آلتو
کسری سپندار : عود، تار، سه تار و رباب
مسعود آرامش : سنتور
سوده اسدپور : سنتور، تاس و دکلمه
فریبرز نجفی تبار : تنبور
ماهور زمانه پور : تنبک
سهیل سان احمدی : تار باس
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:28بي تو اي جان جهان جان و جهاني گو مباش چون رخ جانانه نتوان ديد جاني گو مباش همنشين جان من مهر جهان افروز توست گر ز جان مهر تو برخيزد جهاني گو مباش در هواي گلشن او پر گشا اي مرغ جان طاير خلد آشياني خاكداني گو مباش (هوشنگ ابتهاج)
-
7:39
-
5:11د? د?د? که خورش?د از شب سرد چو آتش سر ز خاکستر برآورد زم?ن و آسمان گلرنگ و گلگون جهان دشت شقا?ق گشت از?ن خون نگر تا ا?ن شب خون?ن سحر کرد چه خنجرها که از دلها گذر کرد زهر خون دل? سرو? قدافراشت ز هر سرو? تذرو? نغمه برداشت صدا? خون در آواز تذرو است د? ا?ن ?ادگار خون سرو است (هوشنگ ابتهاج)
-
10:26به رنگ و بوي دلم در هوس نميافتد نياز گوشه نشينان به كس نميافتد ز خود تهي شدهام دام راه من مشويد كه باد سينه تهي در قفس نميافتد شگفت نيست اگر گوشوار فريادم دل شكسته فراموش مي شود آسان به ياد جام ترك خورده كس نمي افتد پياله گير كه انجام كار معلوم است هماره در ني خالي نفس نمي افتد شگفت نيست اگر گوشوار فريادم به گوش مردم فريادرس نمي افتد (نوذر پرنگ)
-
4:58چه خوش افسانه مي گويي به افسون هاي خاموشي مرا از ياد خود بستان بدين خواب فراموشي ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگيرم كه من خود غرقه خواهم شد درين درياي مدهوشي مي از جام مودت نوش و در كار محبت كوش به مستي ، بي خمارست اين مي نوشين اگر نوشي نمي سنجند و مي رنجند ازين زيبا سخن سايه بيا تا گم كنم خود را به خلوت هاي خاموشي (هوشنگ ابتهاج)
-
9:11نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا كه پيچ و تاب به زنجيرها كشيده مرا چو جام اول مينا، سپهر سنگيندل به خاك راهگذر ريخت ناچشيده مرا چو آسيا كه ازو آب گرد انگيزد غبار دل شود افزون ز آب ديده مرا (صائب تبريزي) دور از تو هر شب تا سحر گريان چو شمع محفلم تا خود چه باشد حاصلي از گريه ي بي حاصلم چون سايه دور از روي تو افتادهام در كوي تو چشم اميدم سوي تو واي از اميد باطلم در كار عشقم يار دل آگاهم از اسرار دل غافل نيم از كار دل وز كار دنيا غافلم در عشق و مستي داده ام بود و نبود خويشتن اي ساقي مستان بگو ديوانه ام يا عاقلم چون اشك ميلرزد دلم از موج گيسويي رهي با آن كه در طوفان غم دريادلم دريادلم (رهي معيري)
-
6:59آي اي نسيم مهربان آشفته كن زلف جهان جان جهان قربان تو خون تو در رگها روان وقت بهاري شدن است هنگامه ي دل بردن است تا دلپسند دل شوي جاني بده جاني ستان از خلوت آيينه ها بيرون بيا بيرون بيا دارد هواي زندگي گاهي زمين گاهي زمان روح زمانه چنگ تو ما تشنه ي آهنگ تو در مايه ي آزادگي سازي بزن شعري بخوان (كريم رجب زاده)
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه