تصنیف ارکسترال شوشتری
از خود رفتم یارا تا با تو دمی بمانم
میخواهم تا روز دیدارت از تو بخوانم
چون رودی می آیم سوی تو با آرزوها
راهت را میپویم ای دریا رویا به رویا
موجم که خسته از خود سوی تو رهسپارم
ابرم که گریه گریه یادآور بهارم
آه ای پنهان از دیده ها روی تو
من می آیم با جان و دل سوی تو
باز دل را تا دیدار تو میبرم
من هرگز از دیدار تو نگذرم
نترسم از تلاطم توفانها
دل مرا وفا به آن پیمانها
به آرزوی دیدن تو گرفته دوری ات گریبانم را
بیا ببین که میدهم جانم را
به مژده ی رسیدن تو
از خود رفتم یارا تا با تو دمی بمانم
میخواهم تا روز دیدارت از تو بخوانم
چون رودی می آیم سوی تو با آرزوها
راهت را میپویم ای دریا رویا به رویا
موجم که خسته از خود سوی تو رهسپارم
ابرم که گریه گریه یادآور بهارم
آه ای پنهان از دیده ها روی تو
من می آیم با جان و دل سوی تو
باز دل را تا دیدار تو میبرم
من هرگز از دیدار تو نگذرم
نترسم از تلاطم توفانها
دل مرا وفا به آن پیمانها
به آرزوی دیدن تو گرفته دوری ات گریبانم را
بیا ببین که میدهم جانم را
به مژده ی رسیدن تو
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:00
-
4:00بي كلام
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه