تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشمِ خواب آلودهاش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهر دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
مست و بی پروا نبود
بر لب لرزان من فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشمِ خواب آلودهاش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهر دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
مست و بی پروا نبود
بر لب لرزان من فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:20
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه