موسیقی دستگاهی
نوازنده ی تار و سه تار : کیخسرو پورناظری
نوازنده ی تار و بم تار و سه تار و بربت : تهمورس پورناظری
نوازنده ی کمانچه و سه تار و بندیر و ضرب زورخانه : سهراب پورناظری
نوازنده ی سنتور : جمشید عندلیبی
نوازنده ی سه تار : کاوه گرایلی
نوازنده ی نی : جمشید عندلیبی
نوازنده ی تار و سه تار : کیخسرو پورناظری
نوازنده ی تار و بم تار و سه تار و بربت : تهمورس پورناظری
نوازنده ی کمانچه و سه تار و بندیر و ضرب زورخانه : سهراب پورناظری
نوازنده ی سنتور : جمشید عندلیبی
نوازنده ی سه تار : کاوه گرایلی
نوازنده ی نی : جمشید عندلیبی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
8:55دلگير دلگيرم مرا مگذار و مگذر از غصه مي ميرم مرا مگذار و مگذر با پاي از ره مانده در اين دشت تب دار اي واي مي ميرم ، مرا مگذار و مگذر سوگند بر چشمت كه از تو تا دم مرگ دل برنمي گيرم مرا مگذار و مگذر با شهپر انديشه دنيا گردم اما دربند تقديرم مرا مگذار و مگذر آشفته تر ز آشفتگان روزگارم از غم به زنجيرم مرا مگذار و مگذر يدالله عاطفي
-
7:22رفت عمرم بر سر سوداي دل وز غم دل نيستم پرواي دل خواب را بر چشم خود كردم حرام تا ببينم صبحدم سيماي دل دل به قصد جان من برخاسته من نشسته تا چه باشد راي دل اين جهان يك تابش از خورشيد جان وان جهان يك قطره از درياي دل لب ببيند ، جان به گردون مي رسد بي زبان هيهاي دل هيهاي دل مولوي
-
4:19
-
2:44من آن نقش آفرين نقاش پيرم تو آن نقشي كه در دامت اسيرم زدم بر پرده صد بارت دريغا نه آن بودي كه هستي در ضميرم پرتو كرمانشاهي
-
8:45صورتگر نقاشم هرلحظه بتي سازم وانگه همه بت ها را در پيش تو بگدازم صد نقش برانگيزم با روح در آميزم چون نقش تو را بينم ، در آتشش اندازم تو با ساقي خماري يا دشمن هشياري يا آن كه كني ويران هرخانه كه مي سازم جان ريخته شد بر تو آميخته شد با تو چون بوي تو دارد جان ، جان را هله بنوازم هرخون كه ز من رويد با خاك تو مي گويد با مهر تو هم رنگم ، با عشق تو انبازم در خانه ي آب و گل بي توست خراب اين دل يا خانه درا جانا ، يا خانه بپردازم مولوي
-
6:51نه ستاره ي سرشكي ، نه مهي ، نه ماهتابي نه به دل قرار و صبري ، نه به چشم خسته خوابي شده دل ز غصه خونين ، همه جا سكوت سنگين ز فراق نالم اما ندهد كسم جوابي نگر اي سپهر گردون چه كني دل مرا خون نفسي ز عمر مانده چو حباب روي آبي نه نسيم سرد آبي ، نه شرار آفتابي تو هم اي نگاه گيرا ز چه بر دلم نتابي به شكوه تلخ مستي ، به ستاره هاي هستي همه تيره روزيم من تو زلالي شرابي منم آسمان ابري ، تويي آفتاب شرقي به اميد آن پگاهم كه برافكني نقابي حسين ولايت و عليرضا شهاب
-
2:28
-
6:54بي تو به سامان نرسم ، اي سر و سامان همه تو اي به تو زنده همه من ، اي به تنم جان همه تو من كه به درياش زدم ، تا چه كني با دل من تخته و ورطه همه تو ، ساحل و توفان همه تو اي همه دستان ز تو و مستي مستان ز تو هم رمز ميستان همه تو ، راز نيستان همه تو همتي اي دوست كه اين دانه ز خود سربكشد اي همه خورشيد تو و خاك تو باران همه تو شور تو آواز تويي ، بلخ تو شيراز تويي جاذبه ي شعر تو و گوهر عرفان همه تو تا به كجايم بري اي جذبه ي خون ، ذوق جنون سلسله بر جان ، همه من ، سلسله جنبان همه تو حسين منزوي
-
2:40
-
3:36دل جاي تو شد وگرنه پرخون كنمش در ديده تويي وگرنه جيحون كنمش اميد وصال توست جان را ورنه از تن به هزار حيله بيرون كنمش ابوسعيد ابوالخير
-
8:20اي با من و پنهان چو دل از دل سلامت مي كنم تو كعبه اي هرجا روم قصد مقامت مي كنم هرجا كه هستي ، حاضري از دور در ما ناظري شب خانه روشن مي شود چون ياد نامت مي كنم در هوش تو ، در گوش تو واندر دل پرجوش تو اين ها چه باشد تو مني وين وصف عامت مي كنم گه همچو باز آشنا بر دست تو پر مي زنم گه چون كبوتر پرزنان آهنگ بامت مي كنم مولوي
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان