تصنیف نوا ساخته محمد میرزمانی، 1389
می برم منزل به منزل چوب دار خویش
تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را
در طریق عاشقی از تیغ و تیرم بیم نیست
می برد بر دوش خود منصور دار خویش را
بر نمی دارد نگاه از من جنون سینه سوز
می شناسد چشم صیادم شکاتر خویش را
رونق روشندلان با منت خورشید نیست
می کند روشن چراغم شام تار خویش را
موج پر جوشم من از دریا نمی گیرم کنار
می نهم بر دوش طوفان کوله بار خویش را
بس که می پیچد به خود امواج این گرداب سخت
ساحل از کف می دهد اینجا قرار خویش را
می برم منزل به منزل چوب دار خویش
تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را
در طریق عاشقی از تیغ و تیرم بیم نیست
می برد بر دوش خود منصور دار خویش را
بر نمی دارد نگاه از من جنون سینه سوز
می شناسد چشم صیادم شکاتر خویش را
رونق روشندلان با منت خورشید نیست
می کند روشن چراغم شام تار خویش را
موج پر جوشم من از دریا نمی گیرم کنار
می نهم بر دوش طوفان کوله بار خویش را
بس که می پیچد به خود امواج این گرداب سخت
ساحل از کف می دهد اینجا قرار خویش را
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:45
-
3:45
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه