تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
الهی دیده ای بینا به من ده
سری پرشور و بی پروا به من ده
کویرم ، دستم از هر چیز خالی ست
دلی سرشار چون دریا به من ده
خدایا خدایا پناهم تویی
خدایا خدایا پناه دل رو سیاهم تویی
دلی عاشقانه ، لبی پرترانه
غمی بی کرانه ، تمامی بود و نبودم
خدایا تو دانی نه پیش جهانی
نه بر آستانی فقط به خاک تو سودم
تویی آن نگاری که با بی قراری
دل شرمساری روانه به سوی تو کردم
سپیده پناهم ستاره گواهم
که با اشک و آهم فقط رو به کوی تو کردم
من ماندم و دست هایی از اشتیاق تو سرشار
چشمی پر از گوهر اشک سوی تو آوردم این بار
پناهی ندارم به جز دست هایت
به تو می سپارم دلم را خدایا
من آن ابر دلتنگم و دوست دارم
به پایت ببارم خدایا خدایا
الهی دیده ای بینا به من ده
سری پرشور و بی پروا به من ده
کویرم ، دستم از هر چیز خالی ست
دلی سرشار چون دریا به من ده
خدایا خدایا پناهم تویی
خدایا خدایا پناه دل رو سیاهم تویی
دلی عاشقانه ، لبی پرترانه
غمی بی کرانه ، تمامی بود و نبودم
خدایا تو دانی نه پیش جهانی
نه بر آستانی فقط به خاک تو سودم
تویی آن نگاری که با بی قراری
دل شرمساری روانه به سوی تو کردم
سپیده پناهم ستاره گواهم
که با اشک و آهم فقط رو به کوی تو کردم
من ماندم و دست هایی از اشتیاق تو سرشار
چشمی پر از گوهر اشک سوی تو آوردم این بار
پناهی ندارم به جز دست هایت
به تو می سپارم دلم را خدایا
من آن ابر دلتنگم و دوست دارم
به پایت ببارم خدایا خدایا
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:32
-
7:29بی كلام تصنیف
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه