تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
عمری نشانت از همه دنیا گرفته ام
هرشب به راهت در دل و جان جا گرفته ام
گویند می رسد به تو آن دل که بی تو نیست
من هم کنار یاد تو ماوا گرفته ام
دارم ز دست می دمت از داغ عشق تو
زان رو ز اشک راه تماشا گرفته ام
دل عاشق است ای همه دنیای عاشقان
ای عشق با تو از دل دریا گذشته ام
در عشق جلوه ای ست که از جان توان گذشت
از جان و دل به سوی تو تنها گذشته ام
تا عشق باقی ست به فردا رسیده ام
عمری نشانت از همه دنیا گرفته ام
هرشب به راهت در دل و جان جا گرفته ام
گویند می رسد به تو آن دل که بی تو نیست
من هم کنار یاد تو ماوا گرفته ام
دارم ز دست می دمت از داغ عشق تو
زان رو ز اشک راه تماشا گرفته ام
دل عاشق است ای همه دنیای عاشقان
ای عشق با تو از دل دریا گذشته ام
در عشق جلوه ای ست که از جان توان گذشت
از جان و دل به سوی تو تنها گذشته ام
تا عشق باقی ست به فردا رسیده ام
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه