اثری از دوریش رضا منظمی با آواز محمد عبدالحسینی، 1379
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
هر کو شراب عشق نخورده ست و درد درد
آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
گر دوست واقفست که بر من چه می رود
باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست
بگریست چشم دشمن من بر حدیث من
فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
هر کو شراب عشق نخورده ست و درد درد
آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
گر دوست واقفست که بر من چه می رود
باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست
بگریست چشم دشمن من بر حدیث من
فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:34
کاربر مهمان