موسیقی دستگاهی
نوازنده ی تار : شهریار فریوسفی
نوازنده ی قانون : پریچهره خواجه
نوازنده ی ابوا : حسین تاجیک
نوازنده ی کلارینت : سعید اتوت
نوازنده ی فلوت : شهرام رکوعی
نوازنده ی تیمپانی : محمود منتظم
نوازنده ی تار : شهریار فریوسفی
نوازنده ی قانون : پریچهره خواجه
نوازنده ی ابوا : حسین تاجیک
نوازنده ی کلارینت : سعید اتوت
نوازنده ی فلوت : شهرام رکوعی
نوازنده ی تیمپانی : محمود منتظم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:30بگذار سر به سینه ی من تا كه بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید كه بیش از این نپسندی به كار عشق آزار این رمیده ی سر در كمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست ، عشق كدامست ، غم كجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمری ست در هوای تو از آشیان جداست بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب فریدون مشیری
-
17:08من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست وجودم از تمنای تو سرشار است زمان در بستر شب خواب و بیدار است هوا آرام ، شب خاموش ، راه آسمان ها باز خیالم چون كبوترهای وحشی می كند پرواز رود آن جا كه می بافند كولی های جادو گیسوی شب را همان جاها كه شب ها در رواق كهكشان ها ، عود می سوزند همین فردای افزون ریز و رویایی همین فردا كه راه خواب من بسته است همین فردا كه ما را روز دیدار است همین فردا كه ما را روز آغوش و نوازش هاست به هر سو چشم من رو می كند ، فرداست من آن جا چشم در راه تو ام ناگاه تو را از دور می بینم كه می آیی به هر سو چشم من رو می كند فرداست تو را از دور می بینم كه می آیی تو را از دور می بینم كه می خندی تو را از دور می بینم كه می خندی و می آیی تو را در بازوان خویش خواهم دید سرشك اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد تبسم های شیرین تو را با بوسه خواهم چید وگر بختم كند یاری ، در آغوش تو ای افسوس افسوس فریدون مشیری
-
6:32
-
16:37چه كرده ام كه دلم از فراق خون كردی چه اوفتاد كه درد دلم فزون كردی چرا ز غم دل پرحسرتم بیازردی چه شد كه جان حزینم ز غصه خون كردی لوای عشق برافروختی چنان در دل كه در زمان علم صبر سرنگون كردی ز اشتیاق تو جانم به لب رسید ، بیا نظر به حال دلم كن ببین كه چون كردی همه حدیث وفا و وصال می گفتی چو عاشق تو شدم ، قصه واژگون كردی هزار بار بگفتی نكو كنم كارت نكو نكردی و از بد بتر كنون كردی كجا به درگه وصل تو ره توانم یافت چو تو مرا به در هجر رهنمون كردی فخرالدین عراقی
-
13:32چه بد كردم ؟ چه شد ؟ از من چه دیدی ؟ كه ناگه دامن از من دركشیدی چه اوفتادت كه از من برشكستی ؟ چرا یكبارگی از من رمیدی ؟ چه خوش باشد كه دلدارم تو باشی ندیم و مونس و یارم تو باشی دل پردرد را درمان تو سازی شفای جان بیمارم تو باشی از آن با درد می سازم كه تو غم خوار من گردی از آن با درد می سازم كه تو درمان من باشی بسا خون جگر جانا كه بر خان غمت خوردم به بوی آن كه یك باری تو هم مهمان من باشی كجا چشمی كه رخسار تو بینم كجا ملكی كه سلطانش تو باشی خوشا آن دل كه دلدارش تو باشی خوشا جانی كه جانانش تو باشی فخرالدین عراقی
کاربر مهمان