تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
با باد گفتم بگوید شرح پریشانی من
تا فاش عالم نگردد اسرار پنهانی من
خود را سپردم به دست سیل غم تو
ولی کاش تنها تو باشی کنارم هنگام ویرانی من
زان ره که تو جلوه کردی
دیگر ندیدم خودم را
زیرا که آیینه هم چون حیران ، ز حیرانی من
از کوچه ی ما گذر کن
بر حال زارم نظر کن
ای از فروغ تو روشن
شب های ظلمانی من
باز آ که بنشینم ای گل
در سایه سار نگاهت
عمری ست مانده به راهت
چشمان بارانی من
با باد گفتم بگوید شرح پریشانی من
تا فاش عالم نگردد اسرار پنهانی من
خود را سپردم به دست سیل غم تو
ولی کاش تنها تو باشی کنارم هنگام ویرانی من
زان ره که تو جلوه کردی
دیگر ندیدم خودم را
زیرا که آیینه هم چون حیران ، ز حیرانی من
از کوچه ی ما گذر کن
بر حال زارم نظر کن
ای از فروغ تو روشن
شب های ظلمانی من
باز آ که بنشینم ای گل
در سایه سار نگاهت
عمری ست مانده به راهت
چشمان بارانی من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه