آلبوم جام عشق در فضای موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:23اي دل به كوي او ز كه پرسم كه يار كو در باغ پرشكوفه كه پرسد بهار كو جانا نواي عشق خموشانه خوشتر است آن آشناي ره كه بود پرده دار كو ماندم در اين نشيب و شب آمد خداي را آن راهبر كجا شد و آن راهوار كو چنگي به دل نمي زند امشب سرود ماه آن خوش ترانه چنگي شب زنده دار كو يك شب چراغ روي تو روشن شود ولي چشمي كنار پيجره انتظار كو
-
6:12دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر كز آتش درونم دود از كفن برآيد بنماي روي كه خلقي واله شوند و حيران بگشاي لب كه فرياد از مرد و زن برآيد
-
8:18جام مينايي مي سد ره تنگدليست منه از دست كه سيل غمت از جا ببرد راه عشق ار چه كمينگاه كمانداران است هر كه دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه يار خانه از غير بپرداز و بهل تا ببرد
-
9:16اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر بازآ كه ريخت بي گل رويت بهار عمر از ديده گر سرشك چو باران چكد رواست كاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر بي عمر زنده ام من و اين وضع عجب ندار روز فراغ را كه نهد در شمار عمر اين يك دو دم كه مهلت ديدار ممكن است درياب كار ما كه نه پيداست كار عمر دي در گذار بود و نظر سوي ما نكرد بيچاره دل كه هيچ نديد از گذار عمر حافظ سخن بگوي كه بر صفحه جهان اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر
-
4:58جبين بگشا كه مي بنديم از اين غمخانه محمل ها چه خرم سرزمين هايي كه در پيش است و منزل ها وفايي نيست در گل ها منال اي بلبل مسكين كز اين گل ها پس از ما هم فراوان رويد از گل ها چه غم گر آب و گل سودا كنند از ما به جان و دل كه برخيزيم از گل ها و بنشينيم در دل ها
-
12:14نيست در شهر نگاري كه دل ما ببرد بختم ار يار شود رختم از اينجا ببرد كو حريفي خوش و سرمست كه پيش كرمش عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد باغبانا ز خزان بيخبرت مي بينم آه از آن روز كه بادت گل رعنا ببرد
-
6:58رهزن دهر نخفته است مشو ايمن از او اگر امروز نبرده است كه فردا ببرد باغبانا ز خزان بيخبرت ميبينم آه از آن روز كه بادت گل رعنا ببرد
-
7:11مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي پر كن قدح كه بي مي مجلس ندارد آبي وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايد مطرب بزن نوايي ساقي بده شرابي شد حلقه قامت من تا بعد از اين رقيبت زين در دگر نراند ما را به هيچ بابي در انتظار رويت ما و اميدواري در عشوه وصالت ما خيال و خوابي مخمور آن دو چشمم آيا كجاست جامي بيمار آن دو لعلم آخر كم از جوابي حافظ چه مي نهي دل تو در خيال خوبان كي تشنه سير گردد از لمعه سرابي
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه