مقدمه گروه نوازی و در ادامه ساز و آواز
دست در عشقت ز جان افشانده ایم
و آستینی بر جهان افشانده ایم
ای بسا خونابه کز سودای تو
از دو چشم خون فشان افشانده ایم
وی بسا آتش که از دل در غمت
از زمین تا آسمان افشاندهایم
دل گرانی کرد در کشتی عشق
رخت دل در یک زمان افشانده ایم
هرچه در صد سال می کردیم جمع
در دمی بر دلستان افشانده ایم
دست در عشقت ز جان افشانده ایم
و آستینی بر جهان افشانده ایم
ای بسا خونابه کز سودای تو
از دو چشم خون فشان افشانده ایم
وی بسا آتش که از دل در غمت
از زمین تا آسمان افشاندهایم
دل گرانی کرد در کشتی عشق
رخت دل در یک زمان افشانده ایم
هرچه در صد سال می کردیم جمع
در دمی بر دلستان افشانده ایم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
10:04
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه