تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
هنگام بهاران شد بشنو ز قناری
هر لحظه نفس پر کن از باد بهاری
برون ز خانه شو سوی چمن روانه شو
نظاره کن بهار جان را
به هرطرف نگر به سادگی
مکن گذر به چشم دل ببین جهان را
چون خنده ی گل ها شو ز بند غم رها شو
در چهره ی گل با خود دوباره آشنا شو
ای گم شده پیدا شو
راهی سوی دریا شو در طرف گلستان
دستی تو برافشان
رسیده فصل بهاران بیا و همره یاران
ز کنج غم سفری کن به شهر تازه ی باران
ز غم حذر کن به سرو و گل نظر کن
گذر کن از خود به شهر دل سفر کن
دل بستن و دل کندن آیین جهان است
بلبل به غزل گوید دنیا گذران است
هنگام بهاران شد بشنو ز قناری
هر لحظه نفس پر کن از باد بهاری
برون ز خانه شو سوی چمن روانه شو
نظاره کن بهار جان را
به هرطرف نگر به سادگی
مکن گذر به چشم دل ببین جهان را
چون خنده ی گل ها شو ز بند غم رها شو
در چهره ی گل با خود دوباره آشنا شو
ای گم شده پیدا شو
راهی سوی دریا شو در طرف گلستان
دستی تو برافشان
رسیده فصل بهاران بیا و همره یاران
ز کنج غم سفری کن به شهر تازه ی باران
ز غم حذر کن به سرو و گل نظر کن
گذر کن از خود به شهر دل سفر کن
دل بستن و دل کندن آیین جهان است
بلبل به غزل گوید دنیا گذران است
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:39
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه