تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ای خوش آن دل که آزاری نمی آید از او
غیر کار عاشقی، کاری نمی آید از او
گر ز ما دوری کند آن خرمن گل دور نیست
همدمی با هر خس و خاری نمی آید از او
خوی شمع بی زبان دارد دل افسرده ام
سوزد اما ناله ی زاری نمی آید از او
همچو گل از سوز تب گر جان دهد بیمار ما
زحمت جان پرستاری نمی آید از او
گر طبیب عقل اعجاز مسیحا می کند
از چه درمان دل زاری نمی آید از او
ای خوش آن دل که آزاری نمی آید از او
غیر کار عاشقی، کاری نمی آید از او
گر ز ما دوری کند آن خرمن گل دور نیست
همدمی با هر خس و خاری نمی آید از او
خوی شمع بی زبان دارد دل افسرده ام
سوزد اما ناله ی زاری نمی آید از او
همچو گل از سوز تب گر جان دهد بیمار ما
زحمت جان پرستاری نمی آید از او
گر طبیب عقل اعجاز مسیحا می کند
از چه درمان دل زاری نمی آید از او
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:47
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه