تصنیف عارفانه
هر عاشقی شام و سحر یاد رخ یارش کند
خوشتر ز خورشید فلک ، روشن شب تارش کند
هر گه نگاهی از کرم بر عاشقی کرد آن صنم
از هر غم و رنج و الم آسوده افکارش کند
گفتم الهی در سخن گامی چنین دلکش مزن
گفتا که شیرین شور من لعل شکربارش کند
هر عاشقی شام و سحر یاد رخ یارش کند
خوشتر ز خورشید فلک ، روشن شب تارش کند
هر گه نگاهی از کرم بر عاشقی کرد آن صنم
از هر غم و رنج و الم آسوده افکارش کند
گفتم الهی در سخن گامی چنین دلکش مزن
گفتا که شیرین شور من لعل شکربارش کند
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه