تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ای که مایوس از همه سویی به سوی عشق رو کن
قبله ی دل هاست اینجا، هرچه خواهی آرزو کن
تا دلی آتش نگیرد، حرف جان سوزی نگوید
حال ما خواهی اگر از گفته ی ما جستجو کن
زردرویی در میان گل رخان عیب است بر من
روی زردم را به خون ای دیده گاهی شستشو کن
کشت تنهایی مرا ای دوست بر من رحم آور
مردم از خاموشی ای دل با من آخر گفتگو کن
ای که مایوس از همه سویی به سوی عشق رو کن
قبله ی دل هاست اینجا، هرچه خواهی آرزو کن
تا دلی آتش نگیرد، حرف جان سوزی نگوید
حال ما خواهی اگر از گفته ی ما جستجو کن
زردرویی در میان گل رخان عیب است بر من
روی زردم را به خون ای دیده گاهی شستشو کن
کشت تنهایی مرا ای دوست بر من رحم آور
مردم از خاموشی ای دل با من آخر گفتگو کن
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:53
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه