چهارمضراب و در ادامه ساز و آواز
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
هر کو شراب عشق نخوردست و درد درد
آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
گر دوست واقف است که بر من چه میرود
باک از چفای دشمن و جور رقیب نیست
سعدی ز دست دوست شکایت کجا بری
هم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیست
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
هر کو شراب عشق نخوردست و درد درد
آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
گر دوست واقف است که بر من چه میرود
باک از چفای دشمن و جور رقیب نیست
سعدی ز دست دوست شکایت کجا بری
هم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیست
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:40
کاربر مهمان