چند تصنیف ساخته ی محدجلیل عندلیبی
رامیز قلی اف : تار آذری
محمود ترسون : کمانچه چینی
جمشید عندلیبی و بهزاد فروهی : نی
رامیز قلی اف : تار آذری
محمود ترسون : کمانچه چینی
جمشید عندلیبی و بهزاد فروهی : نی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:38تا تو ز هستي خود زير و زبر نگردي در نيستي مطلق مرغي بپر نگردي زين ابر تر چو باران بيرون شو و سفر كن زيرا كه بي سفر تو هرگز گهر نگردي گر با تو خلق عالم آيد برون به خصمي گر مرد اين حديثي زنهار برنگردي گرچه ميان دريا جاويد غرقه گشتي هش دار تا ز دريا يك موي تر نگردي گر عاقل جهاني كس عاقلت نخواند تا تو ز عشق هر دم ديوانه تر نگردي گر مرد راه عشقي ره پيش بر به مردي ورنه به خانه بنشين چه مرد اين نبردي درمان عشق جانان هم درد اوست دايم درمان مجوي دل را گر زنده دل به دردي گفتي به ره سپردن گردي برآرم از ره نه هيچ ره سپردي نه هيچ گرد كردي مردان هزار دريا خوردند و تشنه مردند تو مست از چه گشتي چون جرعه اي نخوردي گر سالها به پهلو مي گردي اندر اين ره مرتد شوي اگر تو يك دم ملول گردي (عطار)
-
3:49سرمست ز كاشانه به گلزار برآمد غلغل ز گل و لاله به يك بار برآمد مرغان چمن نعره زنان ديدم و گويان زين غنچه كه از طرف چمنزار برآمد آب از گل رخساره ي او عكس پذيرفت و آتش به سر غنچه ي گلنار برآمد كام دلم آن بود كه جان بر تو فشانم آن كام ميسر شد و اين كار برآمد (سعدي)
-
8:25بنيآدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند چو عضوي بهدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو كز محنت ديگران بيغمي نشايد كه نامت نهند آدمي (سعدي)
-
10:49چنان در قيد مهرت پاي بندم كه گويي آهوي سر در كمندم گهي بر درد بي درمان بگريم گهي بر حال بي سامان بخندم نه مجنونم كه دل بردارم از دوست مده گر عاقلي اي خواجه پندم (سعدي) غم عشقت بيابان پرورم كرد هواي بختبي بال و پرم كرد به ما گفتي صبوري كن صبوري صبوري طرفه خاكي بر سرم كرد خداوندا بفرياد دلم رس تو يار بيكسان مو مانده بيكس همه گويند طاهر كس نداره خدا يار مو چه حاجت كس (باباطاهر)
-
8:23ما سرخوشان مست دل از دست داده ايم همراز عشق و همنفس جام باده ايم بر ما بسي كمان ملامت كشيده اند تا كار خود ز ابروي جانان گشاده ايم اي گل تو دوش داغ صبوحي كشيدهاي ما آن شقايقيم كه با داغ زاده ايم چون لاله مي مبين و قدح در ميان كار اين داغ بين كه بر دل خونين نهاده ايم گفتي كه حافظ اين همه رنگ و خيال چيست نقش غلط مخوان كه همان لوح ساده ايم
-
5:53نام تو جاويد ايران اي ميهن اي همه خورشيد ايران اي ميهن اي مهد هنر چشم عروس هنر را سرمه خاك تو باد اي قله ي فتح اوج كمال فضيلت خاك پاك تو باد بمان جاويد به سرسبزي اي تو سرو چمن به توفانها نيانديشد كاو از موج و ستم ايران ايران سراي عشق و شرم از گردي كه نشيند به رخت مفكن چين به جبين كآينه نكند رخ به آبي پرچين اي دلت روشن ز رخت چين بر چين (جواد آذر)
کاربر مهمان