آلبوم در فضایی که ملهم از موسیقی مقامی کردی و موسیقی دستگاهی ساخته و تنظیم شده است .
نوازنده ی تار و سه تار و بم تار و تنبور و دیوان : رامین کاکاوند
نوازنده ی تار : آزاد میرزاپور
نوازنده ی نی : داوود ورزیده
نوازنده ی کمانچه و سازهای سمپل : کوروش بابایی
نوازنده ی عود : شهرام میرجلالی
نوازنده ی تنبک : محمود فرهمند
نوازنده ی دف : حسین رضایی نیا
نوازنده ی تنبور : خشایار کاکاوند
نوازنده ی تنبور : آبرادات کاکاوند
نوازنده ی تار و سه تار و بم تار و تنبور و دیوان : رامین کاکاوند
نوازنده ی تار : آزاد میرزاپور
نوازنده ی نی : داوود ورزیده
نوازنده ی کمانچه و سازهای سمپل : کوروش بابایی
نوازنده ی عود : شهرام میرجلالی
نوازنده ی تنبک : محمود فرهمند
نوازنده ی دف : حسین رضایی نیا
نوازنده ی تنبور : خشایار کاکاوند
نوازنده ی تنبور : آبرادات کاکاوند
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:20زهي خم خانه و ساقي زهي مي زهي پيمانه و رطل پياپي شرابي مي خورد جانم ز جامي كه هردم مي كند صد مرده را حي چه عشق است اين ؟ چه درد است اين ؟ چه سوز است ؟ چه سوز است اين ؟ كه مي سوزد رگ و پي شراب و شاهد و شمع است و مجلس نواي ارغنون و ناله ي ني سماعي مي رود در مجلس ما كه ذوقش مي كند هفت آسمان طي مولوي
-
5:32باز آمدم باز آمدم از پيش آن يار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم چندين هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم من مرغ لاهوتي بدم ديدي كه ناسوتي شدم دامش نديدم ناگهان در وي گرفتار آمدم ما را به چشم سر مبين ما را به چشم سر ببين آن جا بيا ما را ببين كان جا سبكبار آمدم اي شمس تبريزي نظر در كل عالم كي كني كاندر بيابان فنا جان و دل افگار آمدم مولوي
-
5:03اي دل سرمست ، كجا مي پري؟ بزم تو كو ؟ باده كجا مي خوري ؟ مايه ي هر نقش و ترا نقش ني دايه ي هر جان و تو از جان بري صد مثل و نام و لقب گفتمت برتري از نام و لقب ، برتري چونك ترا در دو جهان جاي نيست هر نفسي رخت كجا مي بري ؟ صيرفي نقد معاني تويي سرمه كش ديده ي هر ناظري مولوي
-
5:56دل من دل من دل من بر تو رخ تو رخ تو رخ بافر تو صنما صنما اگر جان طلبي بدهم بدهم به جان و سر تو كف تو كف تو كف رحمت تو لب تو لب تو لب شكر تو دم تو دم تو دم جان وش تو مي تو مي تو مي چون زر تو در تو در تو در بخشش تو گل تو گل تو گل احمر تو مولوي
-
3:00
-
5:39اي وصل تو آب زندگاني تدبير خلاص ما تو داني از ديده برون مشو كه نوري وز سينه جدا مشو كه جاني هردم كه نهان شوي ز چشمم مي نال جان من نهاني من خود چه كسم كه وصل جويم از لطف توم همي كشاني پرسيد يكي كه عاشقي چيست گفتم كه مپرس از اين معاني آنگه كه چو من شوي ببيني آنگه كه بخواندت بخواني اي دل تو مرو سوي خرابات هر چند قلندر جهاني كان جا همه پاكباز باشند ترسم كه تو كم زني بماني مولوي
-
5:19ناي عشقم تشنه ي لب هاي تو خامشم دور از تو و آواي تو همچو باران از نشيب دره ها مي گريزم خسته در صحراي تو هو كشان همچون گوزن كوه سار مي دوم هر سوي ره پيماي تو مستم از يك لحظه ديدارت هنوز وه چه مستي هاست در صهباي تو موجكي خردم به اميدي بزرگ مي روم تا ساحل درياي تو شفيعي كدكني
کاربر مهمان