تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را
که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را
چه کند بنده ی صورت کمر عشق خدا را
چه کند بددل مسکین سپر و گرز و سنان را
منشین با دو سه ابله که بمانی ز چنین ره
تو ز مردان خدا جو صفت جان و جهان را
سوی آن چشم نظر کن که بود مست تجلی
که در آن چشم بیابی گهر عین و عیان را
تو در آن سایه بنه سر که شجر را کند اخضر
که بدان جاست مجاری همگی امن و امان را
چو کرم دست تو گیرد ، بنه این بخل و حسد را
چو یقین صید تو گردد ، بدران تیر و کمان را
سوی حق چون بشتابی تو چو خورشید بتابی
چو چنان سود بیابی چه کنی سود و زیان را
منشین با دو سه ابله که بمانی ز چنین ره
تو ز مردان خدا جو صفت جان و جهان را
مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را
که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را
مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را
که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را
چه کند بنده ی صورت کمر عشق خدا را
چه کند بددل مسکین سپر و گرز و سنان را
منشین با دو سه ابله که بمانی ز چنین ره
تو ز مردان خدا جو صفت جان و جهان را
سوی آن چشم نظر کن که بود مست تجلی
که در آن چشم بیابی گهر عین و عیان را
تو در آن سایه بنه سر که شجر را کند اخضر
که بدان جاست مجاری همگی امن و امان را
چو کرم دست تو گیرد ، بنه این بخل و حسد را
چو یقین صید تو گردد ، بدران تیر و کمان را
سوی حق چون بشتابی تو چو خورشید بتابی
چو چنان سود بیابی چه کنی سود و زیان را
منشین با دو سه ابله که بمانی ز چنین ره
تو ز مردان خدا جو صفت جان و جهان را
مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را
که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را
کاربر مهمان