تصنیف هایی در فضای موسیقی دستگاهی
نوازنده ی سنتور : فضل الله توکل
نوازنده ی سنتور : فضل الله توکل
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:27صداي خسته را ماند ني شكسته را ماند سكوت سرد و سنگين به دل نشسته را ماند هراس و بيم پنهان در راه بسته را ماند ز درياي خروشان خاطري آشفته تر دارم چو مرغان اسير در قفس سر زير پر دارم غم دلبستگي ها را فقط دلبسته مي داند ملال خستگي ها را فقط شكسته مي داند پيش دشمن ريشه سنگ همدم شيشه شده پيوسته هميشه عشق رنج انديشه ز درياي خروشان خاطري آشفته تر دارم چو مرغان اسير در قفس سر زير پر دارم نه دگر زمزمه ي ساز و نه خوش لحني آواز نه دلم ملتهب عشق نه به جان حسرت پرواز نه دگر شوق دويدن نه به جان تاب رسيدن نه رسيدن به اميدي نه اميدي به رسيدن غم دلبستگي ها را فقط دلبسته مي داند ملال خستگي ها را دل شكسته مي داند
-
5:17رنگ آبي رنگ درياست رنگ عمق آسمان هاست سرخ رنگ خون عاشق رنگ گلبرگ شقايق رنگ خوب رنگ عشق مظهر خوب و قشنگي رنگ بد رنگ غم بي وفايي و دورنگي رنگ چشماي قشنگت رنگ زرد كهربايي رنگ آرام محبت رنگ عشق و بي ريايي رنگ تنهايي سفيده رنگ پاكي و اميده رنگ مهر و مهرباني كز رخ دنيا پريده رنگ خوب رنگ عشق مظهر لطف و قشنگي رنگ بد رنگ غم بي وفايي و دورنگي سبزه سبزه برگ هاي هر درخت رنگ بخت تيره بختان شد سياه گرم و سوزاننده مثل تير آه در چمن در دمن جلوه و ناز بنفشه از همان از همان رنگ زيباي بنفشه ساكت و سر به زير پرتمنا پرغروره ديدني خواستني پر ز شادي پر ز شوره
-
5:10ز بس نديدم ز كس محبت شدم گرفتار رنج و محنت گسستم از هركه آشنا شد دو روزه ي عمر من فنا شد زمانه با كس وفا نكرده ز غم دلي را رها نكرده دگر نمي بينم اعتباري كه گل بخندد به نوبهاري چون من آزاده ز دنيا بگذر نقش غم از سينه ي خود كن تو به بر به پاي هستي نشسته تا كي دل غمينت شكسته تا كي بيا طبيب وفا گزينيم ز يكدگر جز صفا نبينيم دگر دل بامحبتي در زمانه پيدا نمي شود ز مهرباني و بي ريايي نشانه پيدا نمي شود چرا به مثل آتش ، مثل آتش بگدازي نواي بشنو از ني بشنو از ني بنوازي به غير سايه ي حق كه سايه اي نيست بقاي حرمت ماست كه بسوزيم و بسازيم چون من آزاده ز دنيا بگذر نقش غم از سينه ي خود كن تو به بر
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه