موسیقی دستگاهی
نوازنده ی ویولون : ارسلان کامکار
نوازنده ی ویولون : میثم مروستی
نوازنده ی ابوا : فرشید حفظی فرد
نوازنده ی فلوت : ناصر رحیمی
نوازنده ی قانون : پریچهر خواجه
نوازنده ی سنتور : سورنا صفاتی
نوازنده ی تار : آزاد میرزاپور
نوازنده ی عود : شهرام غلامی
نوازنده ی ویولون : ارسلان کامکار
نوازنده ی ویولون : میثم مروستی
نوازنده ی ابوا : فرشید حفظی فرد
نوازنده ی فلوت : ناصر رحیمی
نوازنده ی قانون : پریچهر خواجه
نوازنده ی سنتور : سورنا صفاتی
نوازنده ی تار : آزاد میرزاپور
نوازنده ی عود : شهرام غلامی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:18چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری غم اگر به كوه گویم ، بگریزد و بریزد كه دگر بدین گرانی نتوان كشید باری سحرم كشیده خنجر كه چرا شبت نكشته ست تو بكش كه تا نیفتد دگرم به شب گذاری نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر بر آرم منم آن درخت پیری كه نداشت برگ و باری هوشنگ ابتهاج
-
6:24بگردید بگردید در این خانه بگردید در این خانه غریبند غریبانه بگردید یكی مرغ چمن بود كه جفت دل من بود جهان لانه ی او نیست پی لانه بگردید نسیم نفس دوست به من خورد چه خوشبوست همین جاست همین جاست همه خانه بگردید چه شیرین و چه خوشبوست كجا خوابگه اوست پی آن گل خوشنوش چو پروانه بگردید هوشنگ ابتهاج
-
4:44ای سینه امشب از غمش فریاد كن فریاد كن وی دیده اندر ماتمش بیداد كن بیداد كن ای پنجه بر در سینه را دل را از او بیرون بكش این صید در خون خفته را آزاد كن آزاد كن ای عشق غمگین خاطرم در دل بیفكن آذرم ویرانه ام را از كرم آباد كن آباد كن آزرده ام خواهی چرا آخر شبی از در در آ این عاشق دل خسته را دلشاد كن دلشاد كن سیمین بهبهانی
-
7:49سنگ دلا چرا دگر جور و جفا نمی كنی جور و جفا بكن اگر مهر و وفا نمی كنی زخم دگر بزن به دل مرهم اگر نمی نهی درد دگر بده اگر خسته دوا نمی كنی عهد هر آن چه می كنی وعده به هر كه می دهی عهد زیاد می بری وعده وفا نمی كنی تیر غمم زدی به جان تا كه به خون نشانی ام هرچه كنی بكن بتا زانكه خطا نمی كنی احمد سهیلی خوانساری
-
7:07شب كه می رسد از كناره ها گریه می كنم با ستاره ها وای اگر شبی ز آستین جان برنیاورم دست چاره ها همچو خامشان بسته ام زبان حرف من بخوان از اشاره ها ما ز اسب و اصل افتاده ایم ما پیاده ایم ای سواره ها ای لهیب غم آتشم مزن خرمنم مسوز از شراره ها حسین منزوی
-
7:07عقیم دشت بی حاصل دلم وای نسیم دره ی باطل دلم وای خراب خسته ی از پا نشسته دلم وا دل ، دلم وا دل ، دلم وای دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ گریبان غمت را می زند چنگ صبوری كو كه چون دیوانه مردم بكوبم چون سبویش بر سر سنگ دلم خون و دلم خون و دلم خون از این دنیای دون دنیای وارون كمك كن تا زنیم از مكمن عشق به اردوی غم عالم شبیخون حسین منزوی
-
7:15تو كیستی كه من این گونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو كیستی كه من از موج هر تبسم تو به سان قایق سرگشته روی گردابم من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه چه كرد با دل من آن نگاه شیرین آه تو دور دست امیدی و پای من خسته است چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است تو آرزوی بلندی و دست من كوتاه مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه چه آرزوی محالی ست زیستن با تو مرا همین بگذارند یك سخن با تو فریدون مشیری
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان