مجموعه تصنیف هایی در فضای موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:48آهنگساز : حسین یوسف زمانی شاعر : علی معلم تو عروسیت نبودم نمی دونم چی بود چیا بود می گن و دروغ نمی گن كه سه روز كیا بیا بود یه خونه پر از پریزاد توی شهر آدمیزاد تو پری ترین پری ها ، خونه حوض پریا بود كوچه یه شازده پسر داشت كه به اون پری نظر داشت پری هم اسمشو برداشت پری خیلی بی ریا بود حالا اون پری شكسته پشت پنجره نشسته مثه مهتاب شده موهاش كه به رنگ شب سیا بود
-
7:30آهنگساز : مهیار فیروزبخت شاعر : بیژن ترقی صبح خندان ز كجا آمده ای ؟ كه چنین عقده گشا آمده ای آمدی روشنی آغاز كنی بر رخم پنجره ای باز كنی بگشا پنجره ها را كه نسیم سحری همچو پروانه زمانی گشته پیرامن گل تا به كنعان برساند عطر پیراهن گل چشم دل گر بگشایی همه جا كوی جانانه بود نه به دل بیم و هراسی نه كسی با تو بیگانه بود بی خبر از شب بارانی ما دیده بگشا به چراغانی ما دور از آن چشمه نوشم پند فرزانه به گوشم همه افسانه بود گر بود كلبه احزان با خیال رخ جانان دل پری خانه بود دور از آن چشمه نوشم پند فرزانه به گوشم همه افسانه بود بی خبر از شب بارانی ما دیده بگشا به چراغانی ما می شود خیره ز شب تا به سحر آسمان بر گوهر افشانی ما صبح خندان ز كجا آمده ای؟ كه چنین عقده گشا آمده ای آمدی روشنی آغاز كنی بر رخم پنجره ای باز كنی بگشا پنجره ها را كه نسیم سحری همچو پروانه زمانی گشته پیرامن گل تا به كنعان برساند عطر پیراهن گل
-
4:39آهنگساز : جمشید برازنده و جابر اطاعتی شاعر : علی معلم رد خون یه رد خونه روی ایوون توی باغچه غلاف خالی خنجر پای گلدون روی طاقچه طرح زخم یه قناری توی كابوسی كه مرده حتی تیری كه شكسته تو پر سیاه زاغچه طرح زخم یه قناری توی كابوسی كه مرده حتی تیری كه شكسته تو پر سیاه زاغچه رد خون یه رد خونه روی ایوون توی باغچه غلاف خالی خنجر پای گلدون روی طاقچه می شه این حرف ها رو خوندن خوندن و آتیش سوزوندن همیشه مساله اینه بی تو موندن یا نموندن این همه عور و ادا هست توی تنگ مثل عروسك وقتی مهمون جنونه می شه عقل رو سر دووندن طرح زخم یه قناری توی كابوسی كه مرده حتی تیری كه شكسته تو پر سیاه زاغچه رد خون یه رد خونه روی ایوون توی باغچه غلاف خالی خنجر پای گلدون روی طاقچه
-
6:08آهنگساز : علی بكان شاعر : علی معلم ای كه ز خوبان سری از مهان مهتری مهوشی و مهرخی دلكشی و دلبری از ملكان در ملك وز پریان در پری از در چین تا به ری از خزران تا هری نی چو تو یك گوهر است نی چو تو یك گوهری شاهد خونریز تو قائله انگیز تو شب رو و شب خیز تو فتنه تبریز تو قافله آشوب شهر بلكه جهان نیز تو طبله طوفان نوح لٌجه لبریز تو قافله آشوب شهر بلكه جهان نیز تو ای كه ز خوبان سری از مهان مهتری مهوشی و مهرخی دلكشی و دلبری پارسی پارسا سید و سالار ما صاحب تیغ و عصا وارث عیار ما تركی تازی نسب ماه نهان در قصب در حسب و ماكسب شاخ گران بار ما سبزتر از چشم یار خط نكویان شمار سرخ تر از خشم اوست دیده خونبار ما آینه هنگامه ای است از رخ او چامه ای است چامه بهل نامه ای است از رخ دلدار ما گفت مرا جوی خرد موج زد و برد و برد برد و به دریا سپرد برد به دیدار ما گفت تو جان سوختی رخ چو برافروختی شیوه تو آموختی تا سره شد كار ما خامه ای و نامه ای من نه تو علامه ای هم تو در این جامه ای شاهد شب كار ما شاهد خونریز تو قائله انگیز تو شب رو و شب خیز تو فتنه تبریز تو قافله آشوب شهر بلكه جهان نیز تو طبله طوفان نوح لجه لبریز تو
-
6:02آهنگساز : مجید اخشابی شاعر : حافظ زان یار دلنوازم شكریست با شكایت گر نكته دان عشقی بشنو تو این حكایت بی مزد بود و منت هر خدمتی كه كردم یا رب مباد كس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی دهد كس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون كمندش ای دل مپیچ كانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه ای برون آی ای كوكب هدایت از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم یك ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت
-
4:03آهنگساز : همایون شجریان شاعر : سعدی ای ساربان آهسته رو كارام جانم می رود وان دل كه با خود داشتم با دلستانم می رود من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی كه نیشی دور از او در استخوانم می رود با این همه بیداد او وین عهد بی بنیاد او در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می رود او می رود دامن كشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان كز دل نشانم می رود باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین كاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود
-
8:15آهنگساز : علی جعفریان و شهرام توكلی شاعر : بیژن ترقی قصه ی شمع سحری گفتی و رخ همچو پری ز ما نهفتی قصد سفر كردی اگر بستی اگر بار سفر قصه ی این خون جگر به ما نگفتی چرا نگفتی دگر كسی خبر نیارد ز گل های پرپر دگر كسی خبر نگیرد ز سرو و صنوبر پس از تو كی بود نشانه ز سوز و ساز عاشقانه اگر زمانه تاب عاشقان ندارد اگر تحمل تو را زمان ندارد چه غم كه سرو بستان بهار این گلستان خزان ندارد خزان ندارد اگرچه دامن از چمن به فصل گل برچیدی در آسمان عاشقی چو مهر و مه جاویدی
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان