ساز و آوازی با صدای حسین قوامی و سه تار احمد عبادی در بر روی اشعار مولانا جلال الدین بلخی
دردیست درین دل که هویدا نتوان کرد
سریست درین سینه که پیدا نتوان کرد!
تا دیده ما را ندهد حسن تو نوری
در باغ جمال تو تماشا نتوان کرد
تا دیده نپوشیم ز روی همه اغیار
اندیشه آن چهره زیبا نتوان کرد
عالم چو همه میکده باده عشق است
مستی می و عشق به یک جا نتوان کرد
چون از دل عاشق خبری نیست کسی را
افکار دل عاشق شیدا نتوان کرد
دردیست درین دل که هویدا نتوان کرد
سریست درین سینه که پیدا نتوان کرد!
تا دیده ما را ندهد حسن تو نوری
در باغ جمال تو تماشا نتوان کرد
تا دیده نپوشیم ز روی همه اغیار
اندیشه آن چهره زیبا نتوان کرد
عالم چو همه میکده باده عشق است
مستی می و عشق به یک جا نتوان کرد
چون از دل عاشق خبری نیست کسی را
افکار دل عاشق شیدا نتوان کرد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
14:16
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه