display result search
منو

صبح بهار باران

  • 7 قطعه
  • 4':24" مدت زمان
  • 54 دریافت شده
موسیقی دستگاهی
نوازنده ی سه تار و غریبانه : امیرحسین سام
نوازنده ی تنبک : امیرعلی سام
نوازنده ی عود : شهرام غلامی
نوازنده ی کمانچه و کمانچه آلتو : شروین مهاجر
در این آلبوم از حضور گروه کر هم استفاده شده است

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 5:03
    به كجا می روی ای تازه تر از صبح بهاران باش تا با تو بهار آید و صبح آید و باران به لب چشمه نشستی كه گل چهره بشویی چشمه در چشم تو خود شست و روان شد همه گویی باش تا با تو شراب آید و شهد و آید و شادی شهد الله كه در شهر به گیتی تو گشادی هله اندوه سر آمد بزن آن ساز طرب را هله خورشید بر آمد بشكن طالع شب را دگر آن باده چه نوشم نه ملولم ، نه خمارم دگر آن ژنده چه پوشم نه خزانم كه بهارم عبدالكریم سروش
  • 2:02
    تكنواز غریبانه : امیرحسین سام همه را سحر بخواند و من خواب ندارم این همه عشق ز افسونی جادوی تو بیند در دل دیده غزل های چنان آب روان را تو بخوان كین همه از چشم سخن گوی تو بیند درد دوری تو از حد صبوری به در آمد حل این درد نهان سوز به داروی تو بیند امیرحسین سام
  • 3:44
    برف نو برف نو سلام بنشین خوش نشسته ای بر بام پاكی آوردی ای امید سپید همه آلودگی ست این ایام راه شومی ست می زند مطرب تلخ واری ست می چكد در چاه اشك واری ست می كشد لبخند ننگ عاری ست می تراشد ماه مرغ شادی به دام گاه آمد به زمانی كه برگسیخته دام ره به هموار جای دشت افتاد ای دریغا كه برنیاید گام كام ما حاصل آن زمان آمد كه طمع برگرفته ایم از كام خام سوزیم الغرض بدرود تو فرود آی برف تازه ، سلام احمد شاملو
  • 3:58
    هان ای باد صبح تو كه از همه گل ها خبر داری چه خبر به من از یار من آری تو كه از شب مویش گذر كردی تو كه بر گل رویش نظر كردی تو كه آوری اندوه او چه خبر به من از سوی او چشم دل به در تا بار دگر آیدم از او خبر هان ای نوبهار خبری به من از یار من باز آر آیا بردی از یادم هان ای نامه رسان برسان به یارم سلامم كه نپرسد هیچ از حال من خبری از دل تنگم بگیر كه به دام تو فتاده اسیر بوی بهار آمد یادم از یار آمد احمد شاملو
  • 5:51
    می دانم كه می آیی ، چه غم دارم ز تنهایی می باری چو ابر بهار ، می شوری از دل غبار می تابی چون آفتاب ، می ربایی از دیده خواب می رسد با بانگ صبح از سوی او آن نسیم جانفزای كوی او گر دل من بی قراری می كند این بهار است و بهاری می كند شب هجران ، شبت كوتاه رسد صبح امید از راه
  • 4:53
  • 4:24
    شهر خاموش ما آن روح بهارانت كو شور و شیدایی انبوه هزارانت كو می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان نكهت صبح دم و بوی بهارانت كو سوت و كور است شب و می كده ها خاموشند نعره و عربده ی باده گسارانت كو چهره ها درهم و دل ها همه بیگانه ز هم روز پیوند و صفای و دل یارانت كو شهر خاموش من آن روح بهارانت كو شور و شیدایی اندوه هزارانت كو محمدرضا شفیعی كدكنی

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • درود بی کران بسیار بسیار عالی روح آدم ب پرواز در میاد از این صدای ملکوتی و آرامش بخش،انشاءالله زنده و پاینده باشید🌷🌷🌷🌷

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی