موسیقی دستگاهی
نوازنده ی سنتور : پشنگ کامکار
نوازنده ی نی : جمشید عندلیبی
نوازنده ی تار : جمال سماواتی
نوازنده ی کمانچه : اردشیر کامکار
نوازنده ی سنتور : پشنگ کامکار
نوازنده ی نی : جمشید عندلیبی
نوازنده ی تار : جمال سماواتی
نوازنده ی کمانچه : اردشیر کامکار
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
17:21ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان كن تا باغ بیارایی دایم گل این بستان شاداب نمی ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی ای درد توام درمان در بستر ناكامی وی یاد توام مونس در گوشه ی تنهایی در دایره ی قسمت ما نقطه ی پرگاریم لطف آن چه تو اندیشی حكم آن چه تو فرمایی زین دایره ی مینا خونین جگرم می ده تا حل كنم این مشكل در ساغر مینایی حافظ
-
4:54چندان كه گفتم غم با طبیبان درمان نكردند مسكین غریبان آن گل كه هر دم در دست بادی ست گو شرم بادش از عندلیبان یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبان درج محبت بر مهر خود نیست یا رب مبادا كام رقیبان حافظ نگشتی شیدای گیتی گر میشنیدی پند ادیبان حافظ
-
6:52مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت هم چنان هست اگر پیشم نشینی دل نشانی و گر غایب شوی در دل نشان هست به گفتن راست ناید شرح حسنت ولیكن گفت خواهم تا زبان هست دانم قامتست آن یا قیامت كه می گوید چنین سرو روان هست ندانم قامتست آن یا قیامت كه می گوید چنین سرو روان هست سعدی
-
3:29
-
7:27مشنو ای دوست كه غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فكر توام كاری هست به كمند سر زلفت نه من افتادم و بس كه به هر حلقه موییت گرفتاری هست من چه در پای تو ریزم كه پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت كه مقداری هست ( عشق سعدی نه حدیثی ست كه پنهان ماند داستانی ست كه بر هر سر بازاری هست ) گر بگویم كه مرا با تو سر و كاری نیست در و دیوار گواهی بدهد كاری هست سعدی
-
7:57الا ای آهوی وحشی كجایی مرا با توست چندین آشنایی دو تنها و دو سرگردان دو بی كس دد و دامت كمین از پیش و از پس بیا تا حال یكدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم كه می بینم كه این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خَش كه خواهد شد بگویید ای رفیقان رفیق بی كسان یار غریبان مگر خضر مبارك پی درآید ز یمن همتش كاری گشاید حافظ
-
5:17كه خواهد شد بگویید ای رفیقان رفیق بی كسان یار غریبان مگر خضر مبارك پی درآید ز یمن همتش كاری گشاید بیا وز نكهت این طیب امید مشام جان معطر ساز جاوید حافظ
-
6:25آهنگساز : محمدعلی امیرجاهد شاعر : لبخنده ی گل در سبزه زاران گوید مخور غم ، آید بهاران آه این طبیعت بود كتاب زندگانی این باغ و صحرا دهد ز عمر ما نشانی صبح ای بهاران بود نامش جوانی مستی و هشیاری یا خواب و بیداری چون روز و شب طی می شود تا خود چه پنداری گر خواهی كه شیرین بگذرانی در راه هنر رو تا توانی همواره گردد بهارت جاودانی كه با هنر جهان شود دل افروز هنر هنر هنر هنر بیاموز چراغ هر كار دگر بود شبی تا به سحر همیشه تابنده بود چراغ تابان هنر چون در گشاید باد خزانی تازد به بستان آن سان كه دانی یك گل نماند در سبزه زاران پیری در آید با ناتوانی گر خواهی كه شیرین بگذرانی در راه هنر رو تا توانی همواره گردد بهارت جاودانی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه