تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
شانه بر زلف پریشان زده ای به به و به
دست بر منظره جان زده ای به به و به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بی سر و سامان زده ای به به و به
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تو سر از چاک گریبان زده ای به به و به
دلا دلا می بریم ، کجا کجا می بریم
غلط غلط گر نکنم ، خطا خطا می بریم
من خراباتیم، از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زده ای به به و به
تن یک لائی من ، بازوی تو ، سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده ای ؟ به به و به
عارف! اینگونه سخن از دگران ممکن یست
دست بالاتر از امکان زده ای به به و به
شانه بر زلف پریشان زده ای به به و به
دست بر منظره جان زده ای به به و به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بی سر و سامان زده ای به به و به
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تو سر از چاک گریبان زده ای به به و به
دلا دلا می بریم ، کجا کجا می بریم
غلط غلط گر نکنم ، خطا خطا می بریم
من خراباتیم، از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زده ای به به و به
تن یک لائی من ، بازوی تو ، سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده ای ؟ به به و به
عارف! اینگونه سخن از دگران ممکن یست
دست بالاتر از امکان زده ای به به و به
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
10:09
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان