display result search
منو

شهزاده ی رویاها

  • 4 قطعه
  • 6':48" مدت زمان
  • 29 دریافت شده
چند تصنیف ارکسترال

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 4:57
    به هركه دل بستم بلای جانم شــد نه چاره ساز آمد نه همزبانم شـد تو هم اگر روزی كنـی فراموشــم ز ساغر هستی شراب غم نوشم بیا كه من بی تو چو شمع خاموشم بیا كه بار غم نشستــه بر دوشـم به هركه دل بستم بلای جانم شــد نه چاره ساز آمد نه همزبانم شـد تو هم اگر روزی كنـی فراموشــم ز ساغر هستی شراب غم نوشم بیا كه من بی تو چو شمع خاموشم بیا كه بار غم نشستــه بر دوشـم یا به آشیان من پر بگشا یا شبی به روی من در بگشا لب به خنده چون ساغر بگشا خدا ترا دور از بلا نگهدارد ترا برای من خدا نگهدارد جهان بسوزد زین نوای جان سوزی كه در سخن دارم حدیث غم گوید ره جنون پوید دلی كه من دارم گر چراغ وفا در دل تو بمیرد آه پرشررم دامن تو بگیرد گر چراغ وفا در دل تو بمیرد آه پرشررم دامن تو بگیرد به خدا به خدا یا به آشیان من پر بگشا یا شبی به روی من در بگشا لب به خنده چون ساغر بگشا خدا ترا دور از بلا نگهدارد ترا برای من خدا نگهدارد (كریم فكور)
  • 6:29
    من شمع لرزانم ، از شب گریزانم كز غم فزون گردد ، تاب و تب من وای از شب من شب چون فراز آید ، افسانه ساز آید آید ز تنهایی ، جان بر لب من وای از شب من شبها به غم مبتلا شوم با مرغ شب همنوا شوم از بینوایی جویم به میخانه هر شبت تا بوسه ای نوشم از لبت نوشین لب من وای از شب من وای از شب من هر شب ز اشك ستاره ها افتد به جانم شراره ها بی ماه رویت دل بی تو لبریز خون شود دور از رخت شب فزون شود تاب و تب من وای از شب من وای از شب من مراد من از جهان تویی مهربان تویی شمع محفل من شادی دل من ، در جهان تویی حدیث دل با خدا كنم ناله ها كنم تا به ناله تو را با شكسته دلان آشنا كنم جان ریزم به پای تو می میرم برای تو دیگر چه خواهی دل سوی تو بنگرد با یاد تو بگذرد ، روز و شب من وای از شب من چون شمع سحر گهی می سوزد دل رهی شبها به غم مبتلا شوم با مرغ شب همنوا شوم از بینوایی (فرصت شیرازی)
  • 8:27
    شد شب من بی تو به سر به خلوت تنهایی تاب و توان رفته دگر زین دل شیدایی جان ودلم سوی تو شد دیده به در نگران مانده غمت با دل من مهر تو با دگران رخ زرد از غم ودردم چون كند حكایت چه نیازی كه ز سوز دل كنم شكایت كنم از سوز دل حكایت ز جور تو چه شكوه ها نهفته در دل دارم چه آتش از غمت بود به سینه ای دلدارم تو بیخبر ز حال من نشسته با اغیاری در این بلا چه غم تورا زدیده گر خون بارم من به وادی عشق و آرزو ها، داده ام زكف عشق و آرزویی جز به سوی آن قبله ی امیدم، كی بود دگر روی من به سویی در این وادی، سرگردانم، چه كنم گر كه در این ره جان افشانم چه امیدی كه رهانم زین غم جانم شكسته یك سو ساغر، فتاده سویی دفتر وای ازین بلای عشق خانه سوزم همچو شمع سوزان چهره برفروزم كه فراق جانانم زده آتش بر جانم علی صارمی
  • 6:48
    تو عشق جاویدم دیدی؟ چه فتنه ها دیدم! دیدی؟ چو ابرخونین هر شامی غروب خورشیدم دیدی دگر چه میخواهی ای دل كنون كه نومیدم دیدی ازدست تو ای دل دیوانه شدم! پیمانه كش هر میخانه شدم زمانی ای دل، خوش بودی به شادیم ره بنمودی پیام ناكامی به نگاهی آوردی! كه مهرماهِ من در دامن پروردی كه گفته بود ای دل، این مشكل بگزینی كه خون شوی از غم، بر چشمم بنشینی نظام فاطمی

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • شکر پروردگار را باید که امشب سمعم با نوای زیبای شما دوستان هنرمند آشنا گردید. تصنیف از"دست تو ای دل" بسیار گوشنواز و زیبا بود و چنان در قلبم اثر کرد که میتوانم با آرامش چشمانم برای استراحت شبانگاه ببندم. سپاسگذارم از شما اساتید بزرگوار.

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی