اجرای گروه دستان به خوانندگی همایون شجریان
خواننده : همایون شجریان
حمید متبسم : تار
پژمان حدادی : تنبک و بم دایره
بهنام سامانی : دف و دایره
سعید فرجپوری : کمانچه
آهنگساز : سعید فرجپوری
گروه : دستان
شاعر : مولوی
خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان در بوستان بیمن مرو
ای فلک بیمن مگرد و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بیمن مروی و ای زمان بیمن مرو
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بیمن مباش و آن جهان بیمن مرو
ای عیان بیمن مدان و ای زبان بیمن مخوان
ای نظر بیمن مبین و ای روان بیمن مرو
آن دلبر من آمد بر من
زنده شد از او بام و در من
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
گفتم به خدا گر تو بروی
امشب نزید این پیکر من
خامش که اگر خامش نکنی
در بیشه فتد این آذر من
خواننده : همایون شجریان
حمید متبسم : تار
پژمان حدادی : تنبک و بم دایره
بهنام سامانی : دف و دایره
سعید فرجپوری : کمانچه
آهنگساز : سعید فرجپوری
گروه : دستان
شاعر : مولوی
خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان در بوستان بیمن مرو
ای فلک بیمن مگرد و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بیمن مروی و ای زمان بیمن مرو
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بیمن مباش و آن جهان بیمن مرو
ای عیان بیمن مدان و ای زبان بیمن مخوان
ای نظر بیمن مبین و ای روان بیمن مرو
آن دلبر من آمد بر من
زنده شد از او بام و در من
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
گفتم به خدا گر تو بروی
امشب نزید این پیکر من
خامش که اگر خامش نکنی
در بیشه فتد این آذر من
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:54آهنگساز : سعید فرجپوری خواننده : همایون شجریان گروه : دستان
-
5:40آهنگساز : سعید فرجپوری خواننده : همایون شجریان گروه : دستان
-
2:54آهنگساز : سعید فرجپوری گروه : دستان
-
6:14آهنگساز : سعید فرجپوری گروه : دستان
-
7:17دست به جان نمي رسد تا به تو برفشانمش بر كه توان نهاد دل تا ز تو واستانمش تن به قضا سپرده ام، پا به رضا فشرده ام ور بروم، كجا روم پاره جز اين ندانمش قوت شرح عشق تو، نيست زبان خامه را گر به در اميد تو چند به سر دوانمش عمر من است زلف تو، گو كه دراز بينمش جان من است لعل تو، گو كه به لب رساندمش پنجه ي قصد دشمنان، مي نرسد به خون من وين كه به لطف مي كشد، من نمي توانمش سعدي
-
6:17دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس چشم من اندر نگر از مي و ساغر مپرس جوشش خون را ببين از جگر مومنان وز ستم و ظلم آن طره ي كافر مپرس عشق چو لشكر كشيد عالم جان را گرفت حال من از عشق پرس از من مضطر مپرس هست دل عاشقان همچو تنوري به تاب چون به تنور آمدي، جز كه ز آذر مپرس هست دل عاشقان همچو دل مرغ از او جز سخن عاشقي نكته ي ديگر مپرس مرغ دل تو اگر عاشق اين آتش ست سوخته پر خوش تري، هيچ تو از پر مپرس مولوي
-
7:07رها نمي كند ايام در كنار منش كه داد خواب بستاند، به بوسه از دهنش همان كمند بگيرم كه صيد خاطر خلق بدان همي كند و دركشم به خويشتنش غلام قامت آن لعبتم كه بر قد او بريده اند لطافت چو جامه بر بدنش همان كمند بگيرم كه صيد خاطر خلق بدان همي كند و دركشم به خويشتنش در اين روش كه تويي گر به مرده برگذري عجب نباشد اگر نعره آيد از كفنش سعدي
-
6:12من طربم طرب منم زهره زند نواي من عشق ميان عاشقان شيوه كند براي من ناز مرا به جان كشد بر رخ من نشان كشد چرخ فلك حسد برد زانچه كند به جاي من پير كنون ز دست شد سخت خراب و مست شد نيست در آن صفت كه او گويد نكته هاي من باده تويي سبو منم آب تويي و جو منم مست ميان كو منم ساقي من سقاي من من طربم طرب منم زهره زند نواي من عشق ميان عاشقان شيوه كند براي من مولوي
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان