آلبوم موسیقی دستگاهی ایرانی
نی : حسن ناهید
عود : جمال جهانشاد
تار و تاربم : شهریار فریوسفی
کمانچه و ویولون : هادی آرزم
کمانچه : سهیل ایوانی
تار : سیامک نعمت ناصر
ویولون سل : کریم قربانی
سنتور : حسین پرنیا
تنبک : بابک خواجه نوری
بربت : علی پژوهشگر
نی : حسن ناهید
عود : جمال جهانشاد
تار و تاربم : شهریار فریوسفی
کمانچه و ویولون : هادی آرزم
کمانچه : سهیل ایوانی
تار : سیامک نعمت ناصر
ویولون سل : کریم قربانی
سنتور : حسین پرنیا
تنبک : بابک خواجه نوری
بربت : علی پژوهشگر
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:41
-
3:26
-
3:54آن كه رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد صبر و آرام تواند به من مسكين داد وان كه گيسوي تو را رسم تطاول آموخت هم تواند كرمش داد من غمگين داد من همان روز ز فرهاد طمع ببريدم كه عنان دل شيدا به لب شيرين داد گنج زر گر نبود كنج قناعت باقيست آن كه آن داد به شاهان به گدايان اين داد بعد از اين دست من و دامن سرو و لب جوي خاصه اكنون كه صبا مژده فروردين داد
-
16:58ما را ز خيال تو چه پرواي شراب است خم گو سر خود گير كه خمخانه خراب است افسوس كه شد دلبر و در ديده گريان تحرير خيال خط او نقش بر آب است بيدار شو اي ديده كه ايمن نتوان بود زين سيل دمادم كه در اين منزل خواب است معشوق عيان ميگذرد بر تو وليكن اغيار هميبيند از آن بسته نقاب است گل بر رخ رنگين تو تا لطف عرق ديد در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است سبز است در و دشت بيا تا نگذاريم دست از سر آبي كه جهان جمله سراب است حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز بس طور عجب لازم ايام شباب است
-
3:18نه دل مفتون دلبندي، نه جان مدهوش دلخواهي نه بر مژگان من اشكي، نه بر لب هاي من آهي نه جان بي نصيبم را پيامي از دلارامي نه شام بي فروغم را نشاني از سحرگاهي كيم من؟ آرزو گم كرده اي تنها و سرگردان نه آرامي نه اميدي نه همدردي نه همراهي گهي افتان و خيزان چون نگاهي بر نظر گاهي رهي تا چند سوزم در دل شب ها چو كوكب ها به اقبال شرر تازم كه دارد عمر كوتاهي
-
10:33يك نفس با ما نشستي خانه بوي گل گرفت خانه ات آباد كاين ويرانه بوي گل گرفت از پريشان گويي ام ديدي پريشان خاطرم زلف خود را شانه كردي شانه بوي گل گرفت پرتو رنگ رخت با آن گل افشاني كه داشت در زيارتگاه دل پروانه بوي گل گرفت لعل گلرنگ تو را تا ساغر و مي بوسه زد ساقي انديشه ام پيمانه بوي گل گرفت عشق باريد و جنون گل كرد و افسون خيمه زد تا به صحراي جنون افسانه بوي گل گرفت از شميم شعر شور انگيز آتش عاشقان ساقي و ساغر مي و ميخانه بوي گل گرفت
-
7:17خمي كه ابروي شوخ تو در كمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت نبود نقش دو عالم كه رنگ الفت بود زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت به يك كرشمه كه نرگس به خودفروشي كرد فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت جهان به كام من اكنون شود كه دور زمان مرا به بندگي خواجه ي جهان انداخت حافظ
-
2:03
-
2:24بنفشه طره مفتول خود گره ميزد صبا حكايت زلف تو در ميان انداخت مگر گشايش حافظ در اين خرابي بود كه بخشش ازلش در مي مغان انداخت حافظ
-
6:01از ني بي نوا مي نويسم از شب و گريه ها مي نويسم بي تو بيهوده را مي نويسم در شگفتم چرا مي نويسم صبر سنگم صبوري صدا نيست مرگ سنگينم از من جدا نيست جز شكستن مرا ماجرا نيست ني غلط گفتم اينم روا نيست واژه واژه تو را مي نويسم دل به جان از تن آسايي من خسته از سينه فرسايي من در قفس روح صحرايي من دست تنهاي تنهايي من تا ندارد صدا مي نويسم خنده ام خار پهلوي سبزه گريه ام سر به زانوي سبزه اي غزال غزلجوي سبزه پشت شب پاي گل روي سبزه من تو را هر كجا مي نويسم بوي تو بوي گل هاي خانه بوي سبزينگي در جوانه بوي دلتنگي محرمانه من تو را در غزل در ترانه از رفاقت جدا مي نويسم اين سفر با تو مجنون ديگر آسمان دشت و آهو كبوتر هر دو پايم قلم جاده دفتر تكيه چون مي كنم بر صنوبر از تو بالا بلا مي نويسم اين صدا در من از شاعري نيست شيون اهل زبان آوري نيست اين منم اين منم ديگري نيست نزد صاحبدلان كافري نيست از تو يا از خدا مي نويسم شيون فومني
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان