تصنیفی قدیمی در دستگاه ماهور با صدای محمدرضا منصوری
باد بهاری کرد زمین را چون پر طاووس سبز و زیبا
عاشق ومعشوق گرفته بر کف ساغر گلگون
از سرمستی زده پشت پا بر سر گردون
شاد و خوش و خرمند عارف و عامی
شاد و خوش و خرمند عارف و عامی
هر کسی دارد به دل مهر یار خود
راضی از بخت و هم از روزگار خود
غیر من که از جان گشته ام سیر
در جوانی از غم گشته ام پیر
چرا نباشم غمگین ز خوی آن نازنین
که کرده هنگام بهار ترک من و لاله و زار
نشسته با دشمنانم همی
ندارد از عاشق خود غمی
پر کرده در ساغر شاد یار
نمی کند او دگر یاد یار
نیافریده خدا چون دلبرم دلبری
سنگین دل و بی وفا چون او مباد اختری
باد بهاری کرد زمین را چون پر طاووس سبز و زیبا
عاشق ومعشوق گرفته بر کف ساغر گلگون
از سرمستی زده پشت پا بر سر گردون
شاد و خوش و خرمند عارف و عامی
شاد و خوش و خرمند عارف و عامی
هر کسی دارد به دل مهر یار خود
راضی از بخت و هم از روزگار خود
غیر من که از جان گشته ام سیر
در جوانی از غم گشته ام پیر
چرا نباشم غمگین ز خوی آن نازنین
که کرده هنگام بهار ترک من و لاله و زار
نشسته با دشمنانم همی
ندارد از عاشق خود غمی
پر کرده در ساغر شاد یار
نمی کند او دگر یاد یار
نیافریده خدا چون دلبرم دلبری
سنگین دل و بی وفا چون او مباد اختری
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه