آلبوم موسیقی دستگاهی در گرامیداشت یاد استاد پرویز مشکاتیان
علی یاریپور (خواننده)
آرش فرهنگ فر (نوازنده تمبک)
شروین مهاجر (نوازنده کمانچه و کمانچه آلتو)
حسین رضایی نیا (نوازنده دف و دایره)
شهرام غلامی (نوازنده عود)
حسین روزبهانی (نوازنده تار، بم تار و رباب)
سینا شکری (نوازنده نی)
سحر محمدی (همخوان)
بهرخ شورورزی (همخوان)
بیتا همدانی (همخوان)
محمد موحد نیا (آهنگساز، تنظیم کننده و نوازنده سنتور)
علی یاریپور (خواننده)
آرش فرهنگ فر (نوازنده تمبک)
شروین مهاجر (نوازنده کمانچه و کمانچه آلتو)
حسین رضایی نیا (نوازنده دف و دایره)
شهرام غلامی (نوازنده عود)
حسین روزبهانی (نوازنده تار، بم تار و رباب)
سینا شکری (نوازنده نی)
سحر محمدی (همخوان)
بهرخ شورورزی (همخوان)
بیتا همدانی (همخوان)
محمد موحد نیا (آهنگساز، تنظیم کننده و نوازنده سنتور)
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
9:02
-
5:50وطن وطن وطن در رهت جان و دل مي دهم تويي جان من تو ايمان تويي ميهن پاك ايران من وطن وطن وطن ببين كه من به بام عشق تو بال و پر گشوده ام هميشه با تو ام هميشه با مني تو اي وطن سرود و نغمه ي مني نگاه من ببين به چشم من نگر كه اشك شوق آزادي حلقه زد درود درود درود بيكران به روح پاك تو اي شهيد جاودان كه خون پاك تو به تير اهرمن بشد به پاي آزادي اين وطن منم ز جان خود برآرم اين سخن كه اين جان فدا كنم بهر ميهنم بگو با من تو اي ميهن كه در جان خود چه بنهفته اي بگو با من ز دردت از اين هنگام سردت ز سودا دل خون شدم وطن بشنو امروز فرياد من به مهرت فدا ميكنم جان و تن خروش آ كه توفان در آيد بتازد برآنان كه ويرانگر ميهن اند (محمد موحدنيا)
-
1:15
-
10:36بگذار كه در سوگ تو مستانه بميرم مجنون و رها گوشه ي ميخانه بميرم هركس به دلي خو كند و لطف بجويد من مست تو ام مست چو ديوانه بميرم جانا تو كجايي كه به غربت برسيدم من بي تو در اين شهر غريبانه بميرم از هجر تو شبگردم و كاشانه ندارم در ميكده لب بر لب پيمانه بميرم از خانه برفتي نه خبر بود و وداعي با ياد تو در ظلمت اين خانه بميرم يك زخمه ي ديگر بزن اي عشق به سازت تا گرد وجود تو چو پروانه بميرم (محمد عابدي)
-
4:34
-
6:53عشق تو مست و كف زنانم كرد مستم و بيخودم چه دانم كرد از ره كهكشان گذشت دلم زان سوي كهكشان كشانم كرد (مولوي)
-
2:36
-
7:12چون راه تو را هيچ سر و پايان نيست اين درد من سوخته را درمان نيست بر روي تو جان بدادنم آسان است بي روي تو صبر كردنم آسان نيست تا چند روم كه اين ره كوتاه نيست وز هر سويي كه راه جويم ره نيست چون شمع ميان آب و آتش شب و روز مي سوزم و كس ز سوز من آگه نيست در عشق تو عقل با جنون خواهم كرد ديوانگي خويش كنون خواهم كرد شوريده به خاك سر فرو خواهم برد شوريده ز خاك سر برون خواهم كرد (عطار)
-
4:28
-
10:04اي عاشقان اي عاشقان امروز ماييم و شما افتاده در غرقابهاي تا خود كه داند آشنا اين باد اندر هر سري سوداي ديگر ميپزد سوداي آن ساقي مرا باقي همه آن شما ديروز مستان را به ره بربود آن ساقي كله امروز مي در ميدهد تا بركند از ما قبا اي رشك ماه و مشتري با ما و پنهان چون پري خوش خوش كشانم ميبري آخر نگويي تا كجا هر جا روي تو با مني اي هر دو چشم و روشني خواهي سوي مستيم كش خواهي ببر سوي فنا اي طالب ديدار او بنگر در اين كهسار او اي كه چه باده خوردهاي ما مست گشتيم از صدا (مولوي)
کاربر مهمان