تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی کلام همین تصنیف
بپوشان مرا در حریر نگاهت
فدای شب دیدگان سیاهت
زمستانی ام بی تو بی برگ و بارم
بهاری نسیمی ده از گرم آهم
رفتی نگفتی با کدام آتش بسوزم
تا کی به راهت دیدگانم را بدوزم
من آن کولی بی پناهم که شب را
سحر می کنم با امید پناهت
زلیخای تقدیر من ، رحمتی کن
که یک بار دیگر درافتم به چاهت
رفتی نگفتی با کدام آتش بسوزم
تا کی به راهت دیدگانم را بدوزم
بیا تهمتی زن چه می ترسی آخر
عزیزی دهد حاصل اشتباهت
به زندان حسرت ز تعبیر رویا
مرا شد مسلم که فیض گناهم
به جایی رساند که از سکه افتد
شکوهی که دارد کنون بارگاهت
بپوشان مرا در حریر نگاهت
فدای شب دیدگان سیاهت
زمستانی ام بی تو بی برگ و بارم
بهاری نسیمی ده از گرم آهم
رفتی نگفتی با کدام آتش بسوزم
تا کی به راهت دیدگانم را بدوزم
من آن کولی بی پناهم که شب را
سحر می کنم با امید پناهت
زلیخای تقدیر من ، رحمتی کن
که یک بار دیگر درافتم به چاهت
رفتی نگفتی با کدام آتش بسوزم
تا کی به راهت دیدگانم را بدوزم
بیا تهمتی زن چه می ترسی آخر
عزیزی دهد حاصل اشتباهت
به زندان حسرت ز تعبیر رویا
مرا شد مسلم که فیض گناهم
به جایی رساند که از سکه افتد
شکوهی که دارد کنون بارگاهت
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:19
-
4:24بي كلام تصنيف
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه