تصنیف ارکسترال چهارگاه
روزها روزها بیدرنگ
به ناگاه از کنارم گذشتند و رفتند
با خطوطی شکسته
روی پیشانی من یادگاری نوشتند و رفتند
روزگار جوانی که طی شد
نو بهاری که ناگاه دی شد
برگهای گل افشان عمرم ای خدا رفت بر باد
فصل دیباچه و فصل آغاز
فصل یک آسمان شوق پرواز
فصل دلخواه من فصل آواز
از کتاب من افتاد گرچه آمد به سر روزگاه جوانی
گرچه من ماندم و این همه ناتوانی
لیکن ای دوست چشم یاری از تو دارم
در هوایت سر به بالین می گذارم
شب همه شب با خیالت اختران را می شمارم
روزها روزها بیدرنگ
به ناگاه از کنارم گذشتند و رفتند
با خطوطی شکسته
روی پیشانی من یادگاری نوشتند و رفتند
روزگار جوانی که طی شد
نو بهاری که ناگاه دی شد
برگهای گل افشان عمرم ای خدا رفت بر باد
فصل دیباچه و فصل آغاز
فصل یک آسمان شوق پرواز
فصل دلخواه من فصل آواز
از کتاب من افتاد گرچه آمد به سر روزگاه جوانی
گرچه من ماندم و این همه ناتوانی
لیکن ای دوست چشم یاری از تو دارم
در هوایت سر به بالین می گذارم
شب همه شب با خیالت اختران را می شمارم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه