موسیقی دستگاهی
مجید درخشانی (تار)
شاهو عندلیبی (نی و دف)
کاوه معتمدیان (کمانچه)
مهرداد ناصحی ( قیچک آلتو)
آزاد میرزاپور (تار)
امین گلستانی (عود، بم تار)
کامران یعقوبی (تنبک)
ایوب صادقی نژاد ( تنبک)
نسترن هاشمی (سنتور)
شاهین صفایی ( بم تار)
سپهر لاجوردی (تار)
ارسلان پالیزبان (تنبور)
مجید درخشانی (تار)
شاهو عندلیبی (نی و دف)
کاوه معتمدیان (کمانچه)
مهرداد ناصحی ( قیچک آلتو)
آزاد میرزاپور (تار)
امین گلستانی (عود، بم تار)
کامران یعقوبی (تنبک)
ایوب صادقی نژاد ( تنبک)
نسترن هاشمی (سنتور)
شاهین صفایی ( بم تار)
سپهر لاجوردی (تار)
ارسلان پالیزبان (تنبور)
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:52فرياد از آن نرگس مستي كه تو داري آه از دل بيگانه پرستي كه تو داري ترسم كه يك از اهل وفا زنده نماند در كشتن اين طايفه دستي كه تو داري
-
4:32بوي زلفت در جهان افكنده اي خويشتن را بر كران افكنده اي مي نيايي در ميان عاشقان عاشقان را در گمان افكنده اي هر كه را دردي است اندر عشق تو خويشتن در پيش آن افكنده اي (عطار)
-
6:04اي ساربان آهسته ران كارام جانم مي رود و آن دل كه با خود داشتم با دلستانم مي رود من مانده ام مهجور از او بيچاره و رنجور از او گويي كه نيشي دور از او در استخوانم مي رود گفتم به نيرنگ و فسون پنهان كنم ريش درون پنهان نمي ماند كه خون بر آستانم مي رود محمل بدار اي ساروان تندي مكن با كاروان كز عشق آن سرو روان گويي روانم مي رود با آن همه بيداد او وين عهد بي بنياد او در سينه دارم ياد او يا بر زبانم مي رود در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود (سعدي)
-
7:53بنال بلبل اگر با منت سر ياري ست كه ما دو عاشق زاريم و كار ما زاري ست در آن زمين كه نسيمي وزد ز طره دوست چه جاي دم زدن نافه هاي تاتاري ست قلندران حقيقت به نيم جو نخرند قباي اطلس آن كس كه از هنر عاري ست سحر كرشمه چشمت به خواب ميديدم زهي مراتب خوابي كه به ز بيداري ست دلش به ناله ميازار و ختم كن حافظ كه رستگاري جاويد در كم آزاري ست (حافظ)
-
8:25اي مهربان تر از برگ در بوسه هاي باران بيداري ستاره در چشم جويباران آيينه نگاهت پيوند صبح و ساحل لبخند گاهگاهت صبح ستاره باران باز آ كه در هوايت خاموشي جنونم فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران اي جويبار جاري زين سايه برگ مگريز كاين گونه فرصت از كف دادند بي شماران وين نغمه ي محبت بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقي ست آواز باد و باران (محمدرضا شفيعي كدكني)
-
4:32اي لاله واژگون سرت بالا كن زان سلسله ي زلف دو تار را وا كن چشمم نگران ساقه ي تاب تو بود برگت بفكن قيامتي بر پا كن گفتي كه به سر شور تو را دارم و بس بر خاك دلم بذر تو مي كارم و بس گر عهد تو اين بود كه ما در همه عمر از چشم ترم ظلم تو مي بارم و بس زان دم كه دلم را به دل تو كار افتاد عقلم به كف كودك بازار افتاد وين كهنه طبيب همه رندان هيهات بر درگه آن نرگس بيمار افتاد در باز ي عشق جان و تن سوخته ايم اين نرد بلا را ز كه آموخته ايم صد شكوه ز معشوق به دل ماند و دريغ لبها به نخ طره ي او دوخته ايم (شهرام اقوامي)
-
6:55به مژگان خاك چينم زين گذرگاه كه شايد بگذرد دلبر از اين راه آخ به آب ديده نم پاشم در اين جا كه گرد راه ننشيند بر آن ماه ز هجرانت دل ديوانه دارم به صحراي غمت كاشانه دارم به اميد وصالت اي گل من چو بلبل ناله ي مستانه دارم اگر خواهي بسوزاني جهان را رخي بنما بيفشان گيسوان را بت فايز اشارت كن به ابرو بكش تيغ و بكش پير و جوان را (فايز دشتستاني)
-
7:17ساقيا ميخانه واكن دل خمار آورده ام از برايش صد هزاران غصه بار آورده ام آنقدر در خلوتم زلف كمندش بافم تا چو حلاج عاقبت سر را به دار آورده ام روي خاكي از محبت زير باراني ز اشك جاي خرمن هاي گل خروار خار آورده ام كه عهد شيرين كام فرهاد دگر مي پرورد بيستون را من به سفتن چشمه سار آوارده ام مدعي را وعده اي از آسمان دل مي برد من فلك را زير پاهاي نگار آورده ام هر غباري از پي رد سواري مي رسد بي سواري در افق تنها غبار آورده ام آنكه صياد دلم بود از در چشمم گذشت خود منم كان شير را پيش شكار آورده ام (شهرام اقوامي)
کاربر مهمان
کاربر مهمان