آلبوم «مژده باران»، شامل 11 قطعه با نامهای باران، دونوازی تار و قیچک، آتش اشتیاق، مخالف سهگاه، مخالف سهگاه، وصال دوست، تار، مرغ جان، گنج نهان، آهوی وحشی و سوگنامه است که توسط مجید درخشانی آهنگسازی و تنظیم شده است.
نوازندگان:
شاهو عندلیبی: نی
رادمان توکلی: تار
ساناز ستارزاده: تار
حسنا پارسا: کمانچه
مهرداد ناصحی: کمانچه
شیما شاه محمدی: قیچک آلتو
حامد افشاری: قیچک باس
شهریار نظری: دف و سازهای کوبهای
کامران یعقوبی: تمبک
رامین صفایی: سنتور
علی پژوهشگر: عود
تکنواز تار: مجید درخشانی
نوازندگان:
شاهو عندلیبی: نی
رادمان توکلی: تار
ساناز ستارزاده: تار
حسنا پارسا: کمانچه
مهرداد ناصحی: کمانچه
شیما شاه محمدی: قیچک آلتو
حامد افشاری: قیچک باس
شهریار نظری: دف و سازهای کوبهای
کامران یعقوبی: تمبک
رامین صفایی: سنتور
علی پژوهشگر: عود
تکنواز تار: مجید درخشانی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:13گو به باران ببارد امشب بشويد از رخ غبار اين كوچه باغ ها را كه در زلالش سحر بجويد ز بي كران ها حضور ما را به جست و جوي كرانه هايي كه راه برگشت از آن ندانيم من و تو بيدار و محو ديدار سبك تر از ماهتاب و از خواب روانه در شط نور و نرما ترانه اي بر لبان باديم ندانم از دور و دور دستان نسيم لرزان بال مرغي ست و يا پيام از ستاره اي دور كه مي كشاند بدان دياران تمام بود و نبود ما را درين خموشي و پرده پوشي به گوش آفاق مي رساند طنين شوق و سرود ما را شفيعي كدكني
-
2:22
-
6:34كس نگذشت در دلم تا تو به خاطر مني يك نفس از درون من خيمه به در نميزني مهرگياه عهد من تازهترست هر زمان ور تو درخت دوستي از بن و بيخ بركني از همه كس رميدهام با تو درآرميدهام جمع نميشود دگر هر چه تو ميپراكني كس نستاندم به هيچ ار تو براني از درم مقبل هر دو عالمم گر تو قبول مي كني سعدي ?اي عشق همه بهانه از توست، من خامشم اين ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهي، وين زمزمه ي شبانه از توست? هوشنگ ابتهاج
-
6:25عقل كجا پي برد شيوه? سوداي عشق باز نيابي به عقل سر معماي عشق عقل تو چون قطرهاي است مانده ز دريا جدا چند كند قطرهاي فهم ز درياي عشق عشق چو كار دل است ديده? دل باز كن جان عزيزان نگر مست تماشاي عشق عطار
-
1:16
-
5:53گر مرد رهي ز رهروان باش در پرده? سر خون نهان باش بنگر كه چگونه ره سپردند گر مرد رهي تو آن چنان باش خواهي كه وصال دوست يابي با ديده درآي و بي زبان باش از بند نصيب خويش برخيز دربند نصيب ديگران باش در كوي قلندري چو سيمرغ ميباش به نام و بي نشان باش منگر تو به ديده? تصرف بيرون ز دو كون اين و آن باش عطار ز مدعي بپرهيز رو گوشهنشين و در ميان باش عطار
-
1:30
-
4:25دل ز عشقت بي خبر شد چون كنم مرغ جان بي بال و پر شد چون كنم عشق تو در پرده ميكردم نهان چون سرشكم پردهدر شد چون كنم يك نظر بر تو فكندم جان و دل در سر آن يك نظر شد چون كنم هر زمان تا جان فشاند بر تو دل عاشق جاني دگر شد چون كنم آتش عشق تو نتوانم نشاند كابم از بالاي سر شد چون كنم مدتي رازي كه پنهان داشتم در همه عالم سمر شد چون كنم عطار
-
5:06امروز امير در ميخانه تويي تو فريادرس ناله مستانه تويي تو در كعبه و بتخانه بگشتيم بسي ما ديديم كه در كعبه و بتخانه تويي تو مرغ دل ما را كه به كس رام نگردد آرام تويي، دام تويي، دانه تويي تو آن راز نهاني كه به صد دفتر دانش بسيار از او گفته شد افسانه تويي تو بسيار بگوييم و چه بسيار بگفتيم كس نيست به غير از تو در اين خانه تويي تو حبيب خراساني
-
11:34الا اي آهوي وحشي كجايي مرا با توست چندين آشنايي دو تنها و دو سرگردان دو بيكس دد و دامت كمين از پيش و از پس بيا تا حال يكديگر بدانيم مراد هم بجوييم ار توانيم كه ميبينم كه اين دشت مشوش چراگاهي ندارد خرم و خوش كه خواهد شد بگوييد اي رفيقان رفيق بيكسان يار غريبان بگفتا چون به دست آري نشانش كه از ما بينشان است آشيانش برفت و طبـع خـوشباشم حزيـن كرد بـرادر با برادر كــي چـنـيــن كرد؟ مگر خـضـر مـبـارك پـي تـواند كـه ايـن تـنهـا بـدان تـنهـا رساند حافظ
-
8:49موج موج ِ خزر، از سوگ سيه پوشان اند بيشه دلگير و و گياهان همه خاموشان اند بنگر آن جامه كبودان افق،صبح دمان روح ِ باغ اند كزين گونه سيه پوشان اند چه بهاري است، خدا را كه درين دشت ملال لاله ها آينه خون ِ سياووشان اند آن فرو ريخته گل هاي پريشان در باد كز مي ِ جام شهادت همه مدهوشان اند نام شان زمزمه ي نيمه شب مستان باد تا نگويند كه از ياد فراموشان اند شفيعي كدكني
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه