تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
باران می زند به شب ، پشت شیشه ها
می بارد نگاه تو از همیشه ها
بغض لحظه ها از این صدا وا نمی شود
این شب غلیظ ، پلی به فردا نمی شود
می روی ، می رود جانم از تن
بی تو ردی نمی ماند از من
غمگینم ، چنان که بلبل پس از بهار
می میرم اگر نباشد هوای یار
شب که می رسد ، پرنده پر وامی کند
دل بدون تو ،هوای فردا نمی کند
می روی ، می رود جانم از تن
بی تو ردی نمی ماند از من
باران می زند به شب ، پشت شیشه ها
می بارد نگاه تو از همیشه ها
بغض لحظه ها از این صدا وا نمی شود
این شب غلیظ ، پلی به فردا نمی شود
می روی ، می رود جانم از تن
بی تو ردی نمی ماند از من
غمگینم ، چنان که بلبل پس از بهار
می میرم اگر نباشد هوای یار
شب که می رسد ، پرنده پر وامی کند
دل بدون تو ،هوای فردا نمی کند
می روی ، می رود جانم از تن
بی تو ردی نمی ماند از من
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:07
کاربر مهمان