تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
از آن لب شیرینت صد شور برانگیزم
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود هر عاقبت در طلب تو حال من
آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود
اینکه مرا در سر است عمر در آن سر شود
صید بیابان عشق چون بخورد تیر او
سر نتواند کشید پای ز زنجیر او
با همه مهر و با منش کین است
چه کنم که خط بختم این است
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر او که دارد با دلبری وصالی
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
از آن لب شیرینت صد شور برانگیزم
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود هر عاقبت در طلب تو حال من
آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود
اینکه مرا در سر است عمر در آن سر شود
صید بیابان عشق چون بخورد تیر او
سر نتواند کشید پای ز زنجیر او
با همه مهر و با منش کین است
چه کنم که خط بختم این است
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر او که دارد با دلبری وصالی
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه