تصنیف گیلکی و فارسی همین تصنیف
شب باران ، شب رویا ، دل ای دل !
شدم تنهاترین تنها ، دل ای دل !
هزاران موج در جانم خروشان
چه می دانی تو از دریا ، دل ای دل !
شب دلتنگی و هفت آسمان تار
زمین زخمی ، زمان زار و گرفتار
صدایی خون فشان می تابد از دور
چه سوزی دارد این آواز خش دار
من و تو دل به رویایی نبستیم
دو آیینه که در باران نشستیم
به چشم هم ، به حیرت ، خیره ماندیم
شکستیم و شکستیم و شکستیم
زمانه با دلم دارد سر جنگ
که می بارد کران تا بی کران سنگ
کجایی ، ای رفیق نیمه راهم ؟
به یادت مانده ام با این دل تنگ
شب باران ، شب رویا ، دل ای دل !
شدم تنهاترین تنها ، دل ای دل !
هزاران موج در جانم خروشان
چه می دانی تو از دریا ، دل ای دل !
شب دلتنگی و هفت آسمان تار
زمین زخمی ، زمان زار و گرفتار
صدایی خون فشان می تابد از دور
چه سوزی دارد این آواز خش دار
من و تو دل به رویایی نبستیم
دو آیینه که در باران نشستیم
به چشم هم ، به حیرت ، خیره ماندیم
شکستیم و شکستیم و شکستیم
زمانه با دلم دارد سر جنگ
که می بارد کران تا بی کران سنگ
کجایی ، ای رفیق نیمه راهم ؟
به یادت مانده ام با این دل تنگ
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:46
-
6:46
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه