البوم موسیقی دستگاهی ، 1392
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:05خزان زده ام از تو دلزده ام زندگاني / فتاده ز پا مانده ام به ره بي نشاني / حكايت دل از گلايه گذشت / به كام دلم چون زمانه نگشت / از وفا تو مگو بي وفا شده اي / به رسم جفا آشنا شده اي / نگو كه بمانم به روياي باران بدون در اين كوير گدازان / سزاوار درد جدايي نبودم / غريبه كه با آشنايي نبودم / حكايت دل از گلايه گذشت / به كام دلم چون زمانه نگشت / از وفا تو مگو بي وفا شده اي / به رسم جفا آشنا شده اي / ز ياد غمش من كجا بگريزم / به دامن امن خدا بگريزم / كنون كه همه هستي ام شده او / تو اي روزگار از جدايي مگو / شاعر محمد مفتاحي
-
5:01/ *نوازنده تنبك سهيل اللهداديان ؛ *نوازنده تار شهرام شاهولايتي
-
4:11مگذار تا ز دست غمت ناله سركنم /سوز درون قرين دعاي سحر كنم / كاخي كه بهر عشرت اغيار ساختي /سيلاب اشك آرم و زير و زبر كنم / دستي به آستين تو دستي بر آستان /دست دگر كجا كه ميانت كمر كنم /شاعر جلال الدين همايي
-
1:48نوازنده تنبك سهيل اللهداديان ؛ نوازنده تار شهرام شاهولايتي
-
4:50گل شد زمين ز چشمه? خوناب چشم منخاكي دگر نماند كه از غم بسر كنم /درخت عشق را جز غم ثمر نسيت بر و برگش بجز خون جگر نيست / جهان گويي همه خواب و خيال است / خيال و خواب اگر نبود چه حال است / وحشي بافقي
-
6:32سنتور مصطفي مومنيان
-
5:36گر نداند كه منم ديده به راهش چه كنم /مانده با من غم آخرين نگاهش چه كنم /رفت و روزش شده چون چشم سياهش چه كنم / به خواب اين پريشان خدا كند بيايد /گربيايد بر اين بي سر و سامان چه شود / نفسي كار دلم را كند آسان چه شود /از زمستان سيه گر ببرم جان چه شود /به خواب اين پريشان خدا كند بيايد /نه دارد از دلم خبر نه آه من دهد ثمر /شكسته قلب و خسته جانم /چه ميشود شبي اگر به بوي او شود سحر كه آرزو به دل نمانم /
-
5:14تو خسته تريني تو خسته ترين /شكسته ترينم شكسته ترين /بمان كه بمانم در اين شب سرد /بخوان كه بخوانم ترانه ي درد /صدايم تو صفايم تو / همه شور و نوايم تو / كبوتر اوجم روانه چو موجم / پرنده ي نورم ز باغ بلورم /پرم مشكن مرا مفكن كه ميميرم / دل از ستمت سر از قدمت نميگيرم /تو سوز نهاني تو ساز خزاني شروع غمي /تو هرم جنوبي تو سرخ غروبي طلوع غمي/ز من مگذر مرو به سفر مرنجانم /كه روز دگر چو شمع سحر نميمانم /به رحمت باران به حرمت آب كه بي تو سرابم كه بي تو سراب /به آهي كه در نيمه شبها كشيدم /به دردي كه در سوز تبها كشيدم /به صبري كه در ارزوي تو كردم /به آن سجده هايي كه سوي تو كردم /پرم مشكن مرا مفكن كه ميميرم /دل از ستمت سر از قدمت نميگيرم/شاعر خسرو احتشامي
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه